می خواستم آغاز را در انتهای یک پرواز رنگ کنم، آسمان تمام شد!
محبوبم ! زندگی من از روزی آغاز می شود که دل به تو سپردم.
در من زندانیِ ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
محتاج ترینم به وصال تو ولیکن این وصل همان به که ز آغاز نباشد...
اشتباه دوست داشتَنَت آنجا بود که دیر آغازَش کردم ...
امسال زمستون خیلی قشنگه چون با تو آغاز میشه با تو نیستم با کفشم هستم
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم...
از تو آغاز می شوم در تو پایان می گیرم
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز فرو ریخت پرها نکردیم پرواز