متن پایان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پایان
مثلِ پایانِ یک شعرِ کوتاه
غافلگیرم کن
زندگی!
«آرمان پرناک»
آنقدَر بالا پریدم تا زمین یک نقطه شد
دیدم از بالا که دنیایم همین یک نقطه شد
ای که از پرواز مرغان هوایی دم زدی
سهم من از زندگانی را ببین، یک نقطه شد
بهزادغدیری
-صد سال تنهایی؟
نه ورق بزنید!
-یادداشت های زیرزمینی؟
نه ورق بزنید!
-پرونده ایپکرس؟
نه ورق بزنید!
-اعترافات نات ترنر؟
نه ورق بزنید!
ورق بزنید
باز هم ورق بزنید
مرا
در پایان بازِ کتابِ زندگی
دفن کنید ...
«آرمان پرناک»
هر چقدر دوست داری
جلویم سنگ بیانداز، دریا !
این رودِ بی دست و پا،
سرِ پایان دارد !!
«آرمان پرناک»
تو هستی که همه جان ها را در خود داری
تو آغاز و پایان هر داستانی هستی
دستان تو در بیان است و جستجوی تو، جستجوی خداست
مرده ای در تحرّڪم انگار
حسرت گور در دلم مانده
دیگر از زندگی شدم ،،،ارضاء
جای چنگش به گُرده ام مانده
مثل دیوانه ها شدم ،،، انگار
با خودم حرف می زنم گاهی
اینهمه اسم توی گوشی تو
تا بفهمی چقدر تنهایی
کافه ای دنج ...شهرک ولیعصر
ساعتِ پنج ونیم...
وقتی کتابی که دوست دارم، به پایان می رسد، نا امیدانه صفحه آخرش را ورق می زنم؛فقط به امید اینکه تنها یک کلمه ی دیگر از کتاب مانده باشد و من آن را ندیده باشم. اما اکثر اوقات همچین چیزی ومود ندارد و آن کتاب به پایان رسیده است. کتاب...
ای وای بر آنان که احسان را نمی فهمند
ماندن به روی عهد و پیمان را نمی فهمند
سخت است حتّی باورش امّا خطاکاران
بعد از خطا معنای جبران را نمی فهمند
ای وای بر آنان که در دنیای احساسات
احساس پاکِ عشق سوزان را نمی فهمند
وقتی قلم در...
جهان بی ابتدا
و بی منتهاست
مداری دارد و مرکزی
درست آنجا که گمان می کنی نقطه ِپایان است
حرکتی دیگر آغاز می شود
پایان پیش درامد است
پایان تنها نقطه تغییر است
از حالتی به حالت دیگر
پایان مبارک است
آن سه روز-سولماز رضایی
جهان بی ابتدا
و بی منتهاست
مداری دارد و مرکزی
درست آنجا که گمان می کنی نقطه ِپایان است
حرکتی دیگر آغاز می شود
پایان پیش درامد است
پایان تنها نقطه تغییر است
از حالتی به حالت دیگر
پایان مبارک است
آن سه روز-سولماز رضایی
خودم هم دیگر نمی دانم
تو را چندبار حساب کرده ام
که دلخوشی هایم پایان نمی گیرد...
جلال پراذران
گفت و گو با درود اغاز و با بدرود پایان می پذیرد
زندگی با عشق شروع و با مرگ به پایان میرسد
به یک ارتفاع برای سقوط نیاز دارم..
به یک خواب بدون بیداری ..
به یک رفت بی برگشت ..
به یک سکوت مطلق ..
به یک تاریکی محض ..
انگار که قلبم به جای خون تاریکی را پمپاژ می کند ..
احساسم بردهٔ رقصان سیاهی است و مغزم پایان را...
رد پایت به پایان رسید ،
.
اثری از تو نبود