مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
عاشق شدن را داشتم از یاد می بردم این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان