متن آرامش بخش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرامش بخش
تو برای من مثل پاتریکی برای باباسفنجیای..
آروم، صمیمی، با دلی به پاکیِ یه صدف توی آبای زلال. تو اون آدمی هستی که بودنش، سادهترین لحظه ها رو تبدیل میکنه به قشنگ ترین خاطره ها.وقتی باهامی، انگار دنیا بوی دریای خنده میگیره.
مثل باباسفنجی که با یه بستنی کنار پاتریک...
یکبار هم خطابم کرد همدمِ همیشگیم …
و چقدر این جمله بوی آرامش میداد، بوی ماندن، بوی اطمینان. همدمت بودن، یعنی توی لحظههای سخت، کنار تو بودن نه از روی اجبار، از روی عشق. یعنی گوش دادن به حرفهات، حتی وقتی هیچکس حوصلهی شنیدن نداره.
یعنی خندیدن به خندههات، گریه...
مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی
یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی
خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی
تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی
یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی
خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی
تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
مست مے کنـב هر בم مرا عطر خاکے ک باران را ب جانش کشیده است..
خاک باران خورـבـہ بویش ارامش بخش ترین است..
کسی که ارامش روانی دارد
می تواند ارامش را در دیگران بجوید
و هم می تواند ارامش را ب دیگران منتقل کند..
هرگاه به اسمان خیره می شوم
اسمان مرا به اغوش خویش فرا می خواند
روی پیراهن بلند سفید ابری اش دراز به دراز پهن می شوم اسوده غلطی میزنم دستانم را زیر دستانم می گذارم اسوده سوت می زنم
بلند بلند می خندم ..
و ارام ارام در رویای زیبایم...
➷➷➷➷➷ بگذار בر اغوشت ارام گیرم
ـבنج تر از اغوش تو مگر جایے هست
سعی نکن تا جهان اطرافت را آرام سازی..!!!! خودت را که آرام کنی جهانت نیز آرام خواهد شد ..
بهار تویی، ای همه هستی و جانم
به شانهات تکیه زنم، سبز بمانم
ز عطر نفسهای تو راهم شکوفاست
در سایهات آرام، ز غمها برهانم
با نور نگاهت شب تارم شود روشن
چون ماه فروزان به رهت ره بسپارم
دستان تو مأوای دل خستهی من شد
در آغوشت ای یار،...
سرای جان بگیرد پرتو از گلنغمههایی
که با آهنگِ مهرِ مادری، دارد نوایی
گاهی بهترین کاری که میشه کرد -
نه فکـره - نه خـیال - نه تـعجب - نه نـاله و نه زاری...
فقط باید یه نفـس عمیق کشید و ایمـان داشت که بالاخره همه چیز اون جوری که باید ،
درست میشه
خونـه دلتون گرم💚🩷🧡
به راه رب، گر صد سال رهسپار شوی
به یک نگاه، ز فیضش امیدوار شوی
ز سعی خویش، اگرچه به مقصد نرسی
به لطف رب، در این ره سزاوار شوی
دل از تلاش و ز رنج و غم ایمن مدار
که در پیالهٔ صبر، مغفور و رهاشوی
به بزم رب،...
تولدت،
تصادف نبود…
خدا،
در لحظهای که جهان داشت
از عشق خالی میشد،
تو را نوشت—
نه برای خودت،
برای ما
که دیگر باورمان نمیشد بهار دیگری در راه باشد
با تولدت،
فروردین،
ماه شروع بهار شد.
تولدت مبارک…
تو عیدیِ خدایی
به دلِ روزهایی
که هیچ نشانی از امید...
ما را از سادگی ترسانده اند.هیچ کس نگفت سادگی هم خوب است .
هیچ کس نگفت ساده که باشی
ساده میخندی،
ساده شاد میشوی،
ساده ذوق میکنی،
ساده می بخشی و ساده تر دل می بندی ...
همدیگر رایافتن هنرنیست...
هنر این است که همدیگر را گم نکنیم...
آدمهای ساده...
دستهای مهربانت
سایهسارِ قلبهای خسته بود
و آفتابِ نگاهِ گرماییِ تو
آرامش دلهای شکسته را
تضمین مینمود
اینک؛ امروز
کوچههای کوفه وامدارِ تواند
ردّ پاهای مهربانت هنوز
جاریست
در شبانههای هر کوی و برزن
و نگاهِ گرمِ دستانت
چنگِ نوازش مینوازد
بر گونههای یتیمانِ بیوهزن
کودکان، امروز
در سینههاشان بسیار...
مهربانی، نغمهای در جان دل
چون نسیمی در بهار آب و گل
چشمهای جوشنده از لطف و صفا
روشنیبخش ره شام بلا
دست گرمی بر تن سرمای درد
مرهمی بر زخمهای ناگزد
بیدریغ و بیغرور و بیریا
همچو باران در میان کهربا
هر کجا لبخند را معنا کند
غنچه را...
تو آفتاب محبت بیکرانهای
مهری که بیدریغ، به دلها نشانهای
چون شانهای که غصهی مویم ربوده ای
چون سایهای که بر سر من بیبهانهای
در چشمهای خستهی تو خواب گم شدهست
اما هنوز روشن و گرمِ ترانهای
دستت پناهگاه من از بادهای تلخ
آغوش تو امید منِ کودکانهای
وقتی که...
آرام باش، هر چه شود خود به جای خویش
طوفان اگر رسد، رود آن بر رهی ز پیش
باید که در هجومِ بلا قد برافرازی
در پیچ و تاب حادثه، با صبر چاره جویش
هر سو هزار راه و نگاهی به پشت سر
دل را اگر ز وهم رهانی، شود...