متن آرامش بخش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرامش بخش
کنار پنجره ای نشسته ام به تماشای شکوفه های بهاری،
پرنده ها، میان ابرهای روشن صبح نمی پرند ، می رقصند،
کوه بی صدا آفتاب را در آغوش می کشد، آنقدر آرام
که انگار هزار سال عاشق بوده است،
و من با دلی تازه غبار روزهای رفته را می تکانم،...
در لحظه زندگی کن نه در فکر هایت
در عصر اتفاقها،تو معجزه باش!
کسی چه میداند؛
شاید لبخند یک کودک
تمام سهم تو از بهشت باشد.
در دنیای پر از رویدادهای روزمره، با رفتار و کردارت متفاوت باش و معجزه آفرین.. شاید خوشحال کردن یک کودک، بزرگترین پاداش و بهترین سهم شما از بهشت باشد؛ پس به جای...
تکیه بر او بکن!
بهترین یارت اوست؛
همه، غمخوارت اوست؛
غمگسارت اوست...
تکیه بر او بکن!
یک نفر هست؛
میفشارد با گرمی،
دستان سردت را!
و میسراید برات با مهر،
بهترین سرود مهربانی؛
و خوبترین«ترانهی مادری» را؛
و به باوری گرم می رساند دلت را!
تکیه بر او بکن!
یک نفر هست نزدیک به تو؛
نزدیکتر از شاهرگ جانت،
یک نفر هست با تو؛
که تو را هر لحظه میپاید،
و نگاهبانی میکند از جانت!
تکیه بر او بکن!
برگی نیفتاد،
اما هوا پر از اتفاق بود
نه صدایی، نه شتابی
فقط زنی ایستاده بود
کنار درختی کهن،
و نگاهش
مثل دعایی خاموش،
صلح را
میپاشید به جهان.
آقا پسر، تو داروخونهی غمهای منی ...
هر وقت دلم درد میگیره، فقط لبخند تو نسخهی نجاتمه. تو همون هیوسینی که دردهای بیدلیل دلمو آروم میکنه، همون آموکسیسیلینی که عفونتِ نبودنت رو از تنم بیرون میکشه.
وقتی بیتاب میشم، تو مثل یه دوز دیازپامی، آرومم میکنی. وقتی دنیا سم میریزه...
بنفشهها گواهند،
که من از جنس آرامشم
نه بهار لازم دارم، نه معجزه؛
کافیست دلم با لبخندم یکی باشد،
و یک دسته گل،
برای یادآوریِ تمام چیزهایی که هنوز
زیبا هستند.
تکیه میدهم به آسمانی که خدا روی ابرهایش نشسته
اردیبهشت
با چشمانِ نرگس
از پسِ پنجرهها سرک میکشد
و بوی خاکِ بارانخورده
دلم را میبَرد
تا جایی دور...
جایی که باد
موهای درختان را شانه میزند
و گنجشکها
قصهی عشق را
نجوا میکنند...
پر از رنگم امروز
مثل یک لبخندِ ناگهانی!
وجود آدم امن توی زندگی، مثل یه پناهگاهیه که مطمئنی رو سرت آوار نمیشه. بودنش آرامش میاره، حتی وسط طوفان. اون آدمیِ که لازم نیست جلوی اون نقش بازی کنی، خودت بودن رو کنارش یاد میگیری، با تمام دردها، خستگیها و بیحوصلگیهات، باز هم دوستت داره،حتی بهت یاد میده اون...
تو برای من مثل پاتریکی برای باباسفنجیای..
آروم، صمیمی، با دلی به پاکیِ یه صدف توی آبای زلال. تو اون آدمی هستی که بودنش، سادهترین لحظه ها رو تبدیل میکنه به قشنگ ترین خاطره ها.وقتی باهامی، انگار دنیا بوی دریای خنده میگیره.
مثل باباسفنجی که با یه بستنی کنار پاتریک...
یکبار هم خطابم کرد همدمِ همیشگیم …
و چقدر این جمله بوی آرامش میداد، بوی ماندن، بوی اطمینان. همدمت بودن، یعنی توی لحظههای سخت، کنار تو بودن نه از روی اجبار، از روی عشق. یعنی گوش دادن به حرفهات، حتی وقتی هیچکس حوصلهی شنیدن نداره.
یعنی خندیدن به خندههات، گریه...
مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی
یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی
خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی
تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
مثلِ آفتابِ بهار، بر ستیغِ کوهی
یا که دشتِستانِ لاله یِ انبوهی
خوابِ ناز، تو چِشمِ بچه یِ آهویی
تُ کلامِت سِحر و تُ نِگات جادویی
مست مے کنـב هر בم مرا عطر خاکے ک باران را ب جانش کشیده است..
خاک باران خورـבـہ بویش ارامش بخش ترین است..
کسی که ارامش روانی دارد
می تواند ارامش را در دیگران بجوید
و هم می تواند ارامش را ب دیگران منتقل کند..
هرگاه به اسمان خیره می شوم
اسمان مرا به اغوش خویش فرا می خواند
روی پیراهن بلند سفید ابری اش دراز به دراز پهن می شوم اسوده غلطی میزنم دستانم را زیر دستانم می گذارم اسوده سوت می زنم
بلند بلند می خندم ..
و ارام ارام در رویای زیبایم...
➷➷➷➷➷ بگذار בر اغوشت ارام گیرم
ـבنج تر از اغوش تو مگر جایے هست
سعی نکن تا جهان اطرافت را آرام سازی..!!!! خودت را که آرام کنی جهانت نیز آرام خواهد شد ..