پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود...
رسد روزی که قدر من بداند حالیا رفتم...
با قهر بگویی که ببین!من رفتم اما نروی همین حوالی باشی...
رفتمکه او را ببینمآنها را دیدم...!!...
کجایی ای زجان خوشتر؟شبت خوش باد من رفتم......