پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چشم در چشم تو دوختن، مارو بَسچشمِ دل روشن زِ رویت، مارو بَسگرچه دورست دستِ تو از دستِ مناین چنین دوری زِ دستت، مارو بَس...
یک حادثه ی تلخم و یک خاطره ی زهرآری تویی آن قندتر از قند ولی قهرمن کوچه ی بن بستم و یک مرد خیالیتو دختر زیبایی و شهزاده ی این شهرمن بی خرد و گمشده در عصر زوالمتو نابغه ی قرنی و علّامه ی هر دهرمن دوزخ خشکیده در این جای جهانمتو چشمه ی شیرینی و جاری شده در نهرکوبنده ترین حالت چشمت به من افتادباید که بمیرم من از این مهر و از این قهر🔸عنوان شعر : خاطره ی زهر ✍شاعر : مهدی سلمانی🖇تفسیر مهدی سلمانی : این شعر درباره یک خاط...
مرا با چوبِ قهر راندیاینک کدامین آرامشِ سبز را بره ی دل چرا کند ؟...
ماه می گریدوقتی ، حوض با ماهی قهر می کند .حجت اله حبیبی...
کمی با من از عشق سخن بگو جانا زندگی کوتاه تر از یک قهر ساده من و تو ست عزیزحسینی...
قهر است کار آتش گریه ست پیشه شمع از ما وفا و خدمت وز یار بی وفایی...
قهر؟ باشد، یادگاری هایمان را پس دهیمبوسهٔ من را بیاور، بوسهٔ خود را بگیر!ارس آرامی...
قهر؟ باشد، یادگاری هایمان را پس دهیمبوسهٔ من را بیاور، بوسهٔ خود را پس بگیر!ارس آرامی...
من قهرم،از این قهر های معمولی نه!از این هایی که هر چه نازم را بکشی خریدار ندارد!!هر چه بگویی عزیزم،صدایی از من نمی شنوی!!اما تو حق نداری جا بزنی،نگویی دوستت دارم،به زبان نیاوری که دل تنگم شده ای!!و اصرار به آشتی نکنی!!اصلا باید پیرهن چهارخانه ات را بپوشی و به دیدارم بیایی!!که دلم برایت ضعف کندوآشتی ام،بیاید!!...
من قهرم،از این قهر های معمولی نه!از این هایی که هر چه نازم را بکشی خریدار ندارد!!هر چه بگویی عزیزم،صدایی از من نمی شنوی!!اما تو حق نداری جا بزنی،نگویی دوستت دارم،به زبان نیاوری که دل تنگم شده ای!!و اصرار به آشتی نکنی!!اصلا باید پیرهن چهارخانه ات را بپوشی و به دیدارم بیایی!!که دلم برایت ضعف کندو آشتی ام،بیاید!!...
می روم بی تو از این شهر خیالت راحتمی کنم با همه کس قهر خیالت راحتتا نیاید به سرم فکر تو حتی حتمآمیخورم کاسه ای از زهر خیالت راحتعلی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
از من سوال کن تا صدها سال از آن ده ثانیه ای که با من قهر بودی از حالم برایت تعریف کنم... علیرضا سکاکی...
پاییز بعدی آمدی مارا خبر کن یک عصر بارانی فقط با من به سر کنهی قهر کن آتش بزن قلب و تنم رابا شیوهء قهرت جهان را در بدر کناز شهر چشمانم گذشتی واژه پژمردغم نامه هایم را ببین بعدا حذر کنماه و ستاره مشتری دیگر نداردیکبار هم پلکی بزن در آن اثر کناین برگها هم منتظر بودند و هستندپاییز بعدی امدی ما را خبر کن...
قهرِما شوخى ترین رُخداد عاشق بودن استصبحِ خندان هدیه آوردم، بِخیرش را بگو!...
یلداقهر نمی شناسدحتّی شدهیک پیام خالی بفرست!ولی بفرست ... ؛...
بی هوا می بوسمش از من خجالت می کشدگل میفتد گونه اش از من خجالت می کشدزیر لب می خندد و از من شکایت می کنددزدکی می بینمش از من خجالت می کشدقهر وقتی می کنم حالش جهنم می شودباز من می بخشمش از من خجالت می کشددلبر است و دلبری کردن برایش ساده استبا همین دلبردنش از من خجالت می کشدحرکت لبهای او هوش از سر من می بردبی هوا می بوسمش از من خجالت می کشد...
شدیداً به یک عشق ترجیحاً خنده رو با شرایط زیر،نیازمندیم:دارای آغوشی مسکونی،مجهز به سیستم گرمایشی بوسه،دارای سندِ 6دانگ،غیر قابل فروش ومعاوضه...با قابلیتِ نگفتنِ جمله ی:"باشه هرطور راحتی"در هنگام قهر و نازهایمان!! ...
اگر چمدان ها از اندوه بی پایانِ سفر می گفتنداگر جاده ها از محو شدن غم انگیزِ رد پاها می گریستنداگر نامه ها از خوابِ خاموشِ خود بیدار می شدنداگر دستهای ما دست ازخداحافظی می کشیدندو چشمهای ما قهر را بخاطر نمی سپرنداگر خاطراتِ بلاتکلیفمان زندگی را بر مرگ ترجیح می دادنداگر قاطعانه رویای خواب آلوده حضوری بی قید و شرط را در آغوش کشیده بودیماگر یکدیگر را، همانگونه که بودیم پذیرفته بودیمآیا باز هم از چیزی بنامِ عشق می هراسیدیم؟باز هم از...
گاهی قهر بهانه ی خوبیست برای بیشتر داشتنت ....برای ناز کشیدنت دلم تنگ میشود...
عزیزم ؛قهر همیشه هست!اردیبهشت ولیسالی یک بار می آیدبرگرد عاشقی کنیم ......
تمام دنیا آشتیاما ...قهر توچیز دیگریست...
اگه یه تیرماهی باهات قهر کنهبازم نمیتونه نسبت بهت بی تفاوت باشه...
از آدمایی که وقتی باهاشون قهر میکنی،حتی نمیپرسن که دردت چی بوده که قهر کردی؛دوری کنیدمعرفت واسه اینا تعریف نشده.......
مُفتَضَح بودن از این بیش، که در اول قهرفکر برگشتیم و واسطه ای نیست که نیست....
همیشه یک نفر در زندگی مان هستکه دوست داشتنش عجیب برکت دارد !دور می شوی دوستش دارینزدیک میشوی دوستش داریقهر میکنی باز هم دوستش داریهمیشه یک نفر هست که حتی در اشتباه ترینمسیر ممکن هم قدم های دوست داشتنش را بر می داری!کلا زنده هستی برای دوست داشتن همان یک نفری کهخانه محکمی از عشق در قلبت ساخته است!...
بعضى دوست داشتن ها را ؛از نگرانى هاى گاه و بى گاهاز دوستت دارم هاى بى مقدمهاز شب بیدارى ها و صحبت هاى طولانىاز قهر هاى بیهوده و کوتاهاز نوعِ نگاه هایشمیشود فهمید... ️...
باور آدمهای ساده را خراب نکنآدمهای ساده با تو تا ته خط می آیندو اگر بی معرفتی ببینند، قهر نمی کنند!میمیرندمرگِ پروانه را آیا دیده ای؟پروانه با یک تلنگر میمیرد ....
دل آدم از قهر با عزیزاش میگیره...دلش میخواد بهشون بگه لامصب بى خیال!تمومش کن دیگه.دنیا دو روزه بیا یه چاى بخوریم با هم دو تا کلمه حرف بزنیم.دو روزه عمر وقت این مسخره بازیا رو نمیده آقا جان...قهر چیه...؟کى میدونه فردا من باشم...تو باشى...ببینیم آفتاب در میاد،ماه قرص میشه،بارون میگیره، برف میاد، عید میشه وهزار تا چیز کوچولوى دیگه که تهش اسمش زندگیه..؟...
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب...اینجا وقتی گم میشوی به جای اینکهدنبالت بگردند فراموشت میکنند...اینجا وقتی قهر میکنی به جای اینکهدستهایت را محکم تر بگیرند,شانه هایشان را بالا می اندازند و میگویند هرطور راحتی...اینجا دوست دارند کسانی را کهدر زندگیشان نقش بازی میکنند,و رد میکنند کسانی را که در زندگیشان نقش دارن...اینجا وقتی میروی,پشتت به جای دست،دل تکان میدهند...اینجا دردو دلهایت را میشنوند تا یاد بگیرندچگونه دلت را به درد ...
« قهر، قهر، تا روزِ قیامت »این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود.قرار بود مثلاً دلخوریِ مان تا ابد کِش بیاید، اما با یک «ببخشید» سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم...انگار هم نه انگار که قهر کرده بودیم!بچگی ها، در همین سادگی اش قشنگ بود...امان از این بزرگ شدن...امان از این قهرهایِ بی صدایِ طولانی!حالا قهرِمان را جار نمی زنیم،خیرِ سرِمان مثلاً متمدن شده ایم...خیلی بی صدا می رویم.اما برای همیشه...اما بدونِ بازگ...
کجای شبانه هات چنین خلوت _مگر که در خواب_باران هات لذت بی چتر بی کلاه...!کجای از تو مرا کشت رَشارَش ای همه وارَش!نه می رَسم به بهارانی که در تو؟...بگو! از بنفشه بگو! سرفه اش حالش؟همیشه بهار که قهرِ باغچه کردآیا رَسید به آب های بهشت آن سو؟باز بارانت چه؟ شد آن قدر که ببارد رَشارَش که چُشم هامان نه آوَرَد طاقت؟این شهر نشد همان شهر مردگان آیا که سویی نه...
باهاش قهرم امّااز جونم بیشتر دوستش دارم.. ...
چه حالی میدهباهاش قهر باشی وروز ولنتاین برات گل و شیرینی بخره و بفرسته دم خونتون......
بزرگ کسی است که:قلبش کودکانه قهرش بی کینهدر دوست داشتن بی ادعاو بخشش اش بی منت باشد...
تحمل کردن قهر تو رایک استکان بس نیست تسلی دادن این فاجعه میخانه میخواهد ......
اسمش را سادگى نگذار ! اگر دلش نمى آید غم در نگاهت بنشیند و فاصله قهر را کوتاه میکند ، اگر دیوار غرورش را مى شکند و با یک پیام دار و ندار احساسش را برایت رو میکند ، نامش عشق است.بى معرفتى خودت را به نام سادگى طرف مقابلت تمام نکن !...
گاهی قهرگاهی عصبانیگاهی بی اعتناتو را نمیدانم ولی اگر من بودمدر این دنیایِ بی مهر، کسی که همه یِ اینها را سرش آوار میکردم و باز هم تا صدایش میکردم، میگفت: (جانم)را به این آسانی از دست نمیدادم ....
اگر احساس زنی را نادیده بگیری،مثل گل های ناز توی گلدون قهر می کننو دیگه هرگز شادی رو به دلشون راه نمیدن!!کم کم دلسرد می شن ،پژمرده میشن!!اون وقت میشن یک مُرده ی متحرک....
میان قهر من و تو ! همیشه حق با توست...چه کودکانه دلت ،شوخ طبع و لجباز است !️️️...
حتی اگر ازت عصبانی باشدحتی اگر قهر باشد ،اگر دوستت داشته باشدنمیتواند ازت بی خبر بماند ...اگر غیر از این باشد ،بعید میدانم دوست داشتنی در کار باشد...
با قهر بگویی که ببین!من رفتم اما نروی همین حوالی باشی...
مگه داریمجمله از این هیجانی تر……is typingوقتی باهاش قهری..!!...
دعوا میکنم بحث میکنمقهر میکنم لج میکنم اما با دنیا عوضت نمیکنم ️...
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر توییقند تویی زهر تویی بیش میازار مرا...
گر جوابم را نمیگویی، جوابم کن به قهرگاه یک دشنام از صدها دعا شیرینتر است...
دعۅا میڪنیمبحث میڪنیمقهر میڪنیمݪج میڪنیماما با دنیا همۅ عۅض نمیڪنیم...
با قهر چه می کشی مرامن کشته ی مهربانیمیک خنده و یک نگاه بستا کشته ی خود بدانیم...
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهرحکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست...