شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
عشق آنست که یوسف بخورد شلاقیدرد تا مغز و سر جان زلیخا برود...
از شروع این جهانمرد از پیِ زن می دویداز پیِ مردان دویدن را زلیخا باب کرد...
پاییزچشم به چشمبرهنه میکندخودش راهمچون زلیخاتا تعبیر شوداین همه خواب زمستانیدر چشمهای یوسف...
از شروع این جهان مرد از پی زن می دویداز پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد...
زلیخا جان یوسفت راستش را بگو...به خدایت چه گفتی که اینطور پادرمیانی کرد؟؟...