گاه سربازی شجاعی، گاه شاهی نا امید روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
در صفحه ی شطرنج دل مات رخ ماهت شدم سرباز عشقت گشتم و یکباره گمراهت شدم
در صفحه شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم : شاه دلم دوستت دارم .
دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکی ست شطرنج مسخره است زمانی که شاه نیست شاه زندگیم ،همسر عزیزم ولنتاین مبارک
تو براستی ُرخت را در شطرنج چشم ھایم قراردادی که ھمه چی جلوی چشم ھایم مات شد جز تو
قلب آدم مثل فیل تو شطرنجه، اونی که روبروشه رو نمیبینه، چپکی میره دنبال اونی که اصلا حواسش نیس. .
بازی روز و شب دنیای ما یکسان نبود شاه در شطرنج می ماند ولی سرباز نه ...!
منعِ ما هرگز مکن از کج رَویهای مُدام فیلِ ما در جبرِ شطرنج، اینچنین کج میرود