شبیه مرد عاشق پیشه ای بودم که از شهرش به دنبال طبابت رفت اما، شهریار آمد...
من عاشقِ تو هستم این گفتگو ندارد .
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
کسی نیست در این گوشه فراموش تر از من