تقویم قلبم باز شد سَربرگ آن نامت نشست هر روز من نیکو شود سالی که آغازش تو یی
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
از روزی که نامت ملکه ذهنم شد احساس میکنم جمجمه ام باشکوه ترین امپراطوری دنیاست...