پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نگارا، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشیدلم بی تو به جان آمد، بیا، تا جان من باشی...
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارامتحیرم ندانم که تو خود چه نام داری...
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارابپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم...