زان شبی که وعده کردی روز بعد روز و شب را میشمارم روز و شب
لعنت به من و عشق تو و وعده ی مایت لعنت به من بی شرف مانده به پایت..!
شب مهتاب همان به که ز اندوه بمیری تو که با ماه رخی وعده ی دیدار نداری...!
و دیگر جوان نمیشوم نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو...
وعدها دادم به قلبم تا ابد مال منی... رفته ای و از دل خود عذر خواهی می کنم!