متن کیمیا رستگاری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کیمیا رستگاری
قامتش از جنس یک دیوار بود
چشم هایش مست و آهو وار بود
سرخوش از این لحظه ی دیدار بود
من هم از شوق حضورش بیقرار
واژه هارا بر زبانش میکشید
دست لای گیسوانش میکشید
داشت از جانم به جانش میکشید
عقل من دیگر نمی آید به کار...
مثل او...
تورا ب دست خدا میسپارم از ته دل
برو اگر چ تورا دوست دارم از ته دل
در این دقایق اخر ک در کنار منی
تورا ب سینه خود میفشارم از ته دل
اگر چه از تو شکستم ولی خیال تو تخت
گلایه از تو و عشقت ندارم از ته...
در حال بارگذاری...