متن چشم هایش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم هایش
می گفت
چشم برای ندیدن است
چشم هایم را بستم
درشت تر از خط بریل
آدرسِ تمامِ بن بست ها را
بر کمر داشت!
«آرمان پرناک»
کوچ کردم که بیفتد ز سرم چشمانت
یادم آمد وسط راه دلم بند نشد
فائزه|✍🏻
چشم هایش آن شب همه چیز را بمن گفت
بی آنکه لب هایش را باز کند
من راز دلش را فهمیدم🌙🦋
چشم هایش خود خوشبختی بود!
روزی که برای اولین بار او را دیدم
فهمیدم،
هنوز هم می شود
در چشمان کسی زندگی کرد …❤️
فائزه حیدری
قامتش از جنس یک دیوار بود
چشم هایش مست و آهو وار بود
سرخوش از این لحظه ی دیدار بود
من هم از شوق حضورش بیقرار
واژه هارا بر زبانش میکشید
دست لای گیسوانش میکشید
داشت از جانم به جانش میکشید
عقل من دیگر نمی آید به کار...
مثل او...
من گمشده بودم
تا اینکه در چشمهایت خودم را یافتم
کسی را بیاب که بتوانی،
تمامِ او را
در عشق خلاصه کنی.
که حاضر باشی،
میان کلافگی هایت
ساعت ها با او هم کلام شوی.
و با کمک انگشتِ اشاره اش ؛
الفبای عالم را بیاموزی.
کسی باشد که
از تمنایِ نگاهش بخوانی؛
باید چهره ی واقعی ات را
به...
چشم هایش لحظه لحظه از خاطرات ذهن مبهوتم ، کمرنگ تر میشوند ،ومن بی هیچ تلاشی مرگ تمام شادی هایم را هرچند ک دروغین بودند ، به تماشا نشسته ام .شاید این جاست ک می گویند:«خسته ام خسته تر از انکه بگویم چه شده.»