غم ات مباد که دنیا ز هم جدا نکند رفیق های در آغوش هم گریسته را
زن عشقی را که برای آن گریسته است هرگز فراموش نمی کند...
من با چشمان تو... اندوه آزادی هزار ... پرنده ی بی راه را گریسته بودم و تو نمی دانستی...
هرگز نمی توانی سن یک زن را از او بپرسی چرا که او هم نمی داند سنش با شبهایی که بغض کرده و گریسته چقدر است...