امروز صبح دیگریست ... به لبهایت گلهای سرخ بزن گردنبندی از مرواریدهای دریا ناخنهایت را به رنگ دلم رنگ کن
تکاندن علف از شانه های کوه ست آن چه را که دیدگان من می جوید یا گل سرخی که هرگز رنگ مزار نخواهند دید چرا این قدر دلم نمی آید نخواهمت؟