به ما کسی نگفته است که خورشید این همه اندوه را با خود از کجا می آورد هر روز !
️ چرا این قَدر دلم نمی آید ، نخواهمت ...
بوسیدن چشم را من از کسی نیاموختم یا که با تبسم تو بهشت به نام من می گردد چون زیرا تو اول نور را دانستی و معلوم است این زیرا تو اول دل را دانستی و معلوم است این چون از عادت های روز دور می شوی تا به یاد...
تکاندن علف از شانه های کوه ست آن چه را که دیدگان من می جوید یا گل سرخی که هرگز رنگ مزار نخواهند دید چرا این قدر دلم نمی آید نخواهمت؟