ریش هایم سفید شد دراین زمانه کاکتوسی
سلامتی روزی که خطم،خاموش اتاقم،تاریک لباسم ،سفید خودم تایلند عشق و حال
برف اندوه می بارد تو می روی که باز نگردی تا برف اندوه جای پای تو را سفید کند
برف را دوست دارم چون فقط با برف می شود آدمی ساخت که... هم درونش سفید باشد... و هم بیرونش..! ا
تمام دنیا را سیاه و سفید دوست دارم به جز تو که رنگی ترین اتفاق منی ️️️
چه نقاش ماهری است فکر و خیال وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند...
از انتظار ، دیدهی یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
کتاب خواندن در پاریس حسابی حرص آدم را در می آورد . هر کس را می بینی ، یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است . سن و سال هم نمی شناسد ، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمی شناسد ....
سفید چون اولین برف زمستانم و سرد چون ایست زمین در دل بھمن تو اوجی من فرود... دستانم خالی خالی چون دستان فرشته ی نیکی در یلدای طولانی و تو ھمه چیز را داری مثل عزرائیل زمستان چه بدبختم من چه خوشبختی تو تو بابانوئل ، من گوزن سورتمه ی...
برف را دوست دارم چون فقط با برف میشود آدمی ساخت که هم درونش سفید باشد و هم بیرونش!
غم انگیزترین رنگ دنیا سفید شدن موهای مادرم بود
تلخ شد طعم شیرین شعرهایم افتاد شکست فنجان سفید گل مشکی
فصلی به نام چمدان در تقویم عاشقانه ها روی زمستان را سفید می کند
دهانت لبخند ابروانت لبخند انحناهایت لبخند و دست هایت که مثل بال های سفید کبوتر وا می شوند و بر هم می افتند لبخند می زنند
من و دنیا همدیگر را رنگ می کنیم من با مداد سیاه / دنیا با مداد سفید من روز های اونو اون موهای منو