پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
بوسیدنتجاده ایستکهانتهایشبه جنونختم می شودمی دانستماما!!!بوسیدمت️️️...
اے لبانت بوسه گاه بوسه امخیره چشمانم به راه بوسه ات ......
I like keeping all my thing safe, and youre mine, keep yourself for me please.من دوست دارم همه چیزمو سالم نگه دارم، و تو مال منی، خودتو نگهدار برام.️️️...
آرام بغلم کنآنچنان آرام کهثانیه هاهم حسادت کنندآغوش تودنیای آرامشِ منه️️️ ...
بنشین که تو را نیست کسی یار تر از من ...️️️...
وقتی تو با منیترافیک می تونه بهترین مکث عالم باشه...️️️...
کاش تو اینجا بودى و منو اونقدر لاى دستات فشار میدادى که غم ازم بچکه️️️...
چقدر دلتنگ حضورت هستم!کاش تصویرت،نفس می کشید...️️️...
.حرف برای گفتن زیاد بود، وقت کم... فقط بوسیدمش ...!️️️...
گفتم دلم از توبوسهای خواهانست...!...
خیلی دوس دارم یه اتفاق بزرگ بیفته ومن از تعجب بگم..................اووووو....مای گادولی لامصب تو این مواقع همیشه هول میشم داد میزنم: یا ابرررفرض...
ای که تویی همه کسم...بیتومیگیرهنفسماگهتوروداشتهباشمبههرچیمیخواممیرسمبههرچیمیخواممیرسم......
چِ حِسِ خُوبیِه حواست شُوت بِشه️ به خیالِ اون ......
من کتاب مینویسم،کتاب خواهم نوشت؛باید نوشت؛باری،این سودمند است.فرهنگ هیچی و هیچ کی را نجات نمیدهد.توجیه گر نیست ولی فرآورده ی انسان است.انسان خودش را در آن فرا می افکند و خودش را در آن باز میشناسد.تنها همین آیینه ی سنجشگر،عکسِ او را به او عرضه میکند.ژان پل سارتر | کلمات...
چه خوب بود...اگر بین من و تو...نه رودی بود و نه کوهی...و نه سایهی هیچ ناامیدی...و نه هیچ آفتاب تند سوزانی..بین ما فقط راهی بودهموارو صافو روشنکه قلبهای ما را به هم میپیوست ...️️️...
اسکار آب کردن قند تو دل تعلق میگیره به اون لحظه که:تو قاب آینه تو باشیو اون:) ️️️...
سواد نمیخواهد ...بنویس دوستت دارم ... ؛مثل شاگردِ کلاس اول،پُشتِ سَرت بیانتها تکرار میکنم ...!!! ️️️...
گرفتارم جانم!گرفتارىِ من با تمامِ آدمهاى روى زمین فرق داردگرفتار چشمانى هستم که خودت،از حال خوشش بى خبرى...گرفتارىِ من دوست داشتنى است...️️️...
مرا هزار امید است وهر هزار تویی......
بعضی کارها مردانه است ،باید قبول کرد مثل دوست داشتن یک زن !️️️...
گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی.. حال ما خوب خراب است به آن دست نزن!...
باید اونقد قوی باشی که وقتی رفت؛بگی حیف منو از دست داد......
رسالتِ ما چیست؟دانستن جواب، شروع نیکبختیست...
هر گاه ....بر ستیغ کوه عشق ....لاشخورهایی دیدی .....که مرگ احساس تو را به انتظار نشسته اند ....تعجب مکن ....زیرا که هر جا عشقی متولد شد .....لاشخورهای حسادت ....کینه ....فضولی ....بر سر آن آواز مرگ سر داده اند! ....به کوری چشم این کرکسها ....تو عاشق باش...
خواستن تو تمام نمیشود خواستنی تر میشی هر لحظه...
تویی اولین و آخرین عشق...
پنجشنبه ها و جاهای خالی... به پنج شنبه که می رسیم... جای خالی ها ... خودشان یکی یکی ردیف می شوند... یکی دیگر نمی آید یکی از دور پیداست یکی در قاب عکس...و یکی هم هست اما انگار نیست!...
ای نفس گیرترینحادثه فصل خزان من به اسمت برسم سخت نبارم سخت است.....
ایکاش خداوند نشانه ای واضح به من می داد! مثل باز کردن یک حساب بانکی پرپول به نام وودی آلن در یک بانک سوئیس!...
مساله این نیست که از مرگ می ترسم. فقط دلم نمی خواهد موقع مردن در محل حاضر باشم!...
چه میشود اگر همه چیز یک توهم باشد و هیچ چیز وجود نداشته باشد؟ در این صورت، مسلما من برای فرشم زیادی پول دادهام....
“مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ م بیاد، اما من تا می توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم -که می شوم- مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد”...
درد من حصار برکه نیست!درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!...
سراب بر سر راهم عذاب پشت سرمستاره در جلویم آفتاب پشت سرمبه شوق آزادی می گذشتم از تاریخسه بار تجربه ی انقلاب پشت سرم...
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانماز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم...
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت:بی زحمت یه کم خیال خوش میخوام ببخشید این خنده ها از ته دل چندن؟ آقا!این آرامشا لحظه ای چند؟اینبی خیالیا که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ازین روزایی که بی بغضن دارین؟ازین سالایِ بی رنج اندازه دل ما دارین؟!این شادیا دوام دارن؟!نه...کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه زندگی میخوام بی زحمت جنس خوبش......
به تو که میرسم، مکث میکنم! انگار در زیباییات چیزی جا گذاشتهام.. مثلا در صدایت آرامش، یا در چشمهایت زندگی ....
من نمیخواهم کسی بیاید که عقلم را سر جایش بیاورد و منطقم را بالا ببردیا بگوید چگونه بخند و بپوش و ببین.چگونه باش و نباش.من فقط دلم میخواهد،کسی بیاید که با او دیوانه ی بهتری باشم، همین.....
جهان نسخه ای از اصل کاملی است که فقط نفوسِ حلّاقه میتوانند آن را دریابند.افلاطون...
از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فریدریش نیچه...
عشق چه میخواهد از ما؟جز دو قلب که بتپد جز دو چشم که مسخ شودو عقلی که دوستت دارم را بفهمد️️️...
من همیشه مایل به صحبت کردن با توام.کاش تمامم برای صحبت های تو گوش میشد...️️️...
You are the sلong my lips got addicted to singing.تو آهنگی هستی که لبام به خوندش عادت کرده️️️...
عشق یعنی چشمهایش را اندازه دنیا ببینی و دنیا را اندازه آغوشش️️️...
دونفر در عشق...این زیباترین کلیشه جهان است...️️️...
یک چتر و دو نفرآنکه عاشق ترخیس تر...️️️...
من دوست دارم فقیر زندگی کنم...ولی با پول فراوان....
خداوندِ خدا گفت: خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق بسازم...و خداوندِ خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دندههایش را برگرفت و گوشت در جایش پر کرد. و خداوندِ خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بناکرد و وی را به نزدِ آدم آورد!...
هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم....
از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید در بارهاش قضاوت کنید....