پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گفت نمردیم و چه چیزها دیدیم،گفتم ای کاش مرده بودیم و نمی دیدیم!...
بین اقبال منو قسمت او کاش خدا گرهی سخت بیندازد و بازش نکند...
کاش میشد عشق را دمنوش کردریخت در لیوان و دائم نوش کرد...
کاش حنجره امگوشواره ی تو بودتا هر لحظه در گوش تو زمزمه میکردم؛دوستت دارم!...
آن که رخسار تو را این همه زیبا می کرد کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد...
کاش می شد رفت و گم شد در دل پاییزاز تو تنها برگ زردی تحفه ی عشق است...
کاش چون پاییز بودم...کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم......
حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ داغ زمستان دروغ بود ......
کاش، تا حالمان خوب شود، برای مدتی هم که شده جمعه نشود...!...
کاش این بهارتو سبز می شدیدر آغوشم ...!!!...
کاش آنجا که تو رفتی، غم عالم می رفتکاش این غربت جمعی، همه باهم می رفت...
من نوشتم که تو را دوست ندارم،ای کاش نامه ام گم بشود، نامه رسان بر گردد......
کاش...بودن ها را عکس نمی گرفتیمکه نبودن ها، آینهٔ دق شوند......
کاش می شدصدای تو را بوسید...
چنان دوستت دارم که کاشکسی این گونه مرا دوست می داشت...
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیممن که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی...
آخرینپائیزقرنشده امکاشبر می گشتی......
کاش میشد تورا تَگ کرداینجا میان آغوشَم...
ڪاش فرداخبرم را برسانند به توهم تو آرام شویهم دل سرگشتہ ی من...
هی نوشتیم زِ حُسن و لب و خال و وجناتکاش می شد که دو واحد عملی پاس کنیم...
هر برآمدنیفرو رفتنی داردکاش هرگز به غروب نرسیم...
کاش می توانستمسرتاپای وجود تو راهرس کنم...انتخاب من نباید هرز برود!...
کاش تست تنهاییم مثبت بودکاش می دانستم که ندارمت دیگر...
کاش،پایان یکی از این روزهاشب نباشد،تو باشی....
ای کاش بودی پدر...
کاش روزی برسدهر که به یارش برسددل سرما زده ما به بهارش برسد ....
گفت : افسوسخود کار سرخت را گم کرده ای گفتم : کاش چشم های تو آبی بود....
کاش دست دوستى هرگز نمى دادى به منآرزوى وصل از بیم جدایى بهتر است !...
برف بارید به این شهرکجایی بی من؟کاش سردت نشود...دل نگرانم، برگرد....
امیدوارم هیچ عشقیبه جمله ی :کاش هیچوقت ندیده بودمت نرسه ......
کاش اینجا بودیهمین کنار خودمو من یادم می رفتکه خسته ام خرابم ویرانم.......
کاش می شدتو را بوسیدو کنار گذاشت!...
چقدر دلتنگ حضورت هستم!کاش تصویرتنفس می کشید......
کاش هیچوقت،مهر آدمی که سهم مون نیست به دلمون نیفته......
همش دارم به این فکر میکنمکه کاش عاشقت نمیشدمکاشکاش...
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیماین که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست...
کاش فردا خبرم را برسانند به توهم تو آرام شویهم دل سرگشته ی من.....
کاش فقط دوست هم بودیممی رفتیم گردو بازی وکلی کیف می کردیمعشق، تنها حماقتی بود که تنها ترمان کرده است!...
کاش یوسف در کنارم بود و می گفتکه تعبیر کدامین خواب من دیدار با توست...
کاش که می شدفقط یه بار بیای بگی دوستت دارم... ....
کاش هرگز در محبت شک نبود.... تک سوار مهربانی تک نبودکاش بر لوحی که بر جان و دل استواژه تلخ خیانت حک نبود . . ....
کاش میشکست این سکوت با صدای تو...
کاش...امشب همون شبی باشه که،قراره فرداش کلی اتفاق خوب بیوفته......
کاش تو رو ندیده بودم توی اون سه شنبه سردکاش میشد شبا با گریه بگم هر جوری برگرد...
ای کاش یا بودی، یا از اول نبودی! این که هستی و کنارم نیستی... دیوانه ام می کند......
کاش می شدحال خوب رالبخند زیبا رابعضی دوست داشتن ها را ، خشک کرد!لای کتاب گذاشتو نگه شان داشتت......
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ......
کاش هیچوقت مهر آدمی که سهممون نیست به دلمون نیفته......
ای کاش راه خانه را گم کرده بودم روزی که دیدم کفش هایت پشت در نیست...
کاشیارَبکه نیفتدبهکَسیکارکَسی.....