متن گرفتار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گرفتار
دو جهان داریم با دغدغه های عجیب
روبرو می شوند با طوفان های عجیب
تو شیرینی زندگی را می چشی به لبانت
ومن گرفتارم در ویرانی های عجیب
خفته در من لحظه ی بیداری ام
چون گرفتار تب و بیماری ام
یک بهانه بس که بیدارم کنی
من که از عذر و بهانه عاری ام
بهزاد غدیری/شاعر کاشانی
پرسید: چند بار دیدیش که اینطور عاشق شدی؟
گفتم : یک دو نگاه
پرسید: چند وقت است گرفتارش هستی؟
گفتم : سالها
هنگام رفتنت،
جانم به چمدانت سنجاق شده بود!
قدم های سنگین ات،
نیمی از من را به همراه خود کشاند!
و نیمِ دیگرم نیز
در سکوتی سرد و غم انگیز
از بین رفت!
از زمانی که فقط یک نام
از تو برایم باقی ماند،
ضربان قلبم ضعیف و ضعیف تر...