دلم گرفته از این همیشگیِ درد
که اندیشه ام را تاریک می کند
واقعیت ها لایق خنده ای که تو داری
و شیرینی این قندت بهترین درمانِ جانی
می خواهم با تو صبحی نو شروع کنم
که از خنده ات بتوانم هر دردی را دور کنم
قندت را به دستم بده تا دنیا به شادی پر شود
که از تو شادی خیزد و این اندیشه ها برود
بیا با تو صبحی را شروع کنیم
که این رنگِ رویا پایداری بیابد و دردمانی را دوام بخشیم
ZibaMatn.IR