بعداز سال ها فهمیدم جز من
پای یکی دیگه وسطه...
اون دختره میدونست نفر سوم رابطه ست
ولی منی که عاشق تر بودم بی خبر بود .
اون می دونست اما موند
چون براش فقط تو رابطه بودن مهم بود
فقط نیازاتش مهم بود  .
رابطه مون لانگ بود اما با تموم وجودم عاشقش بودم .
هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم که بتونه
دوست داشتن من رو توصیف کنه .
وقتی فهمیدم گله کردم برگشت بهم گفت خودخواهی...
از من دوری و انتظار داری جز تو با کسی نباشم
تا نیازاتمون برطرف شه :)
درد داشت حرفاش تا مغز استخونم درد رو حس کردم .
از همون اولش گفته بودم اگه یه روز دیدی کمم برات
بامن تموم کن برو با هرکی دوست داری ولی خیانت نکن
گفت اگه برات وقت گذاشتم چون دوست داشتم...
با چشمای اشکی خندیدم گفتم
اگه وقت گذاشتی برای دوست داشتن من نبود
برای حال خوب و آرامشی بود که روحت کنارم حس میکرد .
برای عشق و دوست داشتنِ زیادی بود که به پات ریختم
برای حسِ پاکم بود که حالتو خوب میکرد
امشب من با دستای خودم قلبم رو دفن کردم
برای اولین بار عاشق شد و به دست عشقش به قتل رسید .
می دونی بیشتر از چی میسوزم ؟
از اینکه تموم اون سال ها من اون رو فقط سهم خودم دیدم
بیش از حد اعتماد داشتم بهش و حس می کردم
هیچوقت بهم دروغ نمیگه
تموم وقتایی که من داشتم حسرت یبار دیدنش
یبار گرفتن دستاش یبار بغل گرفتنش رو میکشیدم
اون داشت دستای یکی دیگرو لمس میکرد
موهای یکی دیگرو نوازش میکرد
و آغوشش سهم یه دختر دیگه بود.
اینا خیلی درد داره خیلی زیاد...


فرشته مقتدر
ZibaMatn.IR

ارسال شده توسط
فرشته مقتدر