زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در این دنیا هیچ چیزی از بین نمی رود، فقط از شکلی به شکلی و از حالتی به حالت دیگر در می آید . خب پس این همه احساس و فکر و عمل ما چی می شود؟ من فکر می کنم هر چیزی که نظر ما را جلب می کند یا باهاش رابطه برقرار می کنیم ، یک تکه از احساسات و عمل گمشده ی ماست. گاهی مرگ کسی می توانند صدها نفر رابه گریه بیندازد و غمگین کند . این نشان می دهد که هر تکه ای از آن آدم می تواند حالتهای مختلف و ممکن صدها نفر دیگر هم باشند. مثلاً حالتهای مختلف عشق از دست رفته صدها زن یا مرد باشد .گاهی غم... یا نفرت و شادی آدمی می تواند تبدیل به یک جنازه بشود که گوشه ی سردخانه ای افتاده .جنازه ها آخرین حالت و انتهای بی تغییر هر فکر ، عمل و آدمی هستند. چون هر عمل و فکری می تواند در وسط راهش تبدیل به هر چیزی بشود . من خودم جنگلی را پیدا کردم که بدن یک عشق بزرگ است. عشق یک زن به یک مرد . فکر می کنی تاج محل چیه؟ تاج محل جسد عشق یک مرد به یک زن است. پس می شود گفت هرچه در جهان وجود دارد، در حقیقت جنازه ی یکجور عشق و نفرت است که جا مانده روی زمین. آدمهای باهوش می توانند جنازه های مختلف را تو هر چیزی تشخیص بدهند . وقتی یک مکان یا شیء یا حتی یک جنازه می تواند احساسات و حالتهای مختلف صدها زن و مرد باشد، پس در هر چیزی و جنازه ای هزاران نفر می توانند سهیم باشند و همین سهیم بودن آدمهاست که باعث اتفاقهای عجیب و غریبی می شود که نمی شود حتی توضیحش داد.

/ محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/
ZibaMatn.IR

آبی و سبز ارسال شده توسط
آبی و سبز


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن