در دل شب های تاریک و دراز
یاد یاری که دلم را برده باز
خاطراتی که چو مهتابی لطیف
بر دلم می تابد و گردد نیاز
چون بهاری بود و گل ها در چمن
عطر او در هر نسیم و هر فراز
خنده هایش چون نسیم صبحگاه
بر دل عاشق چو باران بر حجاز
هر چه دور افتاده ایم از آن زمان
دل هنوز در حسرت آن عهد و راز
روزگاری کز وصالش دل خوش است
یاد آن لحظه که بودیم بی نیاز
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR