در ره دوری که باید عشق را هم راز کرد، باز
دل به زنجیر هوس های فریب ساز کرد، باز
عمر کوتاه است و دنیا همچو خوابی بی صدا
چون نسیمی دل به این رؤیای بی انداز کرد، باز
هر که را دل پاک باشد، دور از آزار و غم
با دل آلوده گان عهد و دل آواز کرد، باز
چشمه سار معرفت جاری ست در هر گوشه ای
چون سرابی تشنه لب در عطش و ناز کرد، باز
در دل هر غنچه ای رازی ز عشق و زندگی ست
چون گل پژمرده از این راز دل آواز کرد، باز
زندگی چون لحظه ای در موج دریا می گذرد
کشتی امید را در گرداب و پرداز کرد، باز
در ره عشق و حقیقت، نور امیدی به پاست
چشم بر راه خطا چون کور و بی ساز کرد، باز
هر که با صدق و صفا راه سعادت را گرفت
دل به زنجیر هوس های پلشت و ساز کرد، باز
در دل تاریک شب ها نوری ز ایمان می رسد
دل به ظلمت های بی پایان شکست و راز کرد، باز
هر که را قلبی ز مهر و دوستی پرنور شد
در دل تاریک شب ها کینه بست و ناز کرد، باز
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR