100 متن کوتاه بغض ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره بغض
100 متن کوتاه بغض ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن بغض برای اینستاگرام و بیو واتساپ
پشت هم شعر نوشتم که بخوانی،خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی،ماندی؟
به خدا شعرترین شعرِ منی، می فهمی؟
هوس انگیزترین حسِ منی، می فهمی؟

گاهی دلت از سن و سالت میگیره
میخواهی کودک باشی
کودکی که به هر بهانه ای
به آغوش غمخواری پناه میبرد
بزرگ که باشی...
باید بغض های زیادی را
بی صدا دفن کنی...!
.

آنکه میرود فقط میرود
و آنکه میماند درد می کشد
غصه میخورد
بغض می کند
اشک می ریزد
و تمام این ها
روحش را به آتش میکشد
و در انتظار بازگشت کسی که
هرگزباز نخواهد گشت
آرام آرام خاکستر میشود

محبوب من
.
شما نباشی؛ همه ی بغض های جهان در گلوی من است
کوچه ها را یکی یکی ورق میزنم
از پاییز راهی به شما پیدا میکنم
باران های درونم آغاز میشود
محبوب من؛ بی تو پاییز دوران سختیست...

باران که می بارد دلم برایت تنگت تر می شود...
راه می افتم،
بدون چتر،
من بغض می کنم،
آسمان گریه می کند !

تب دارم در عشق تو ذوب است تنم
از بغض تو پر شده گلو و دهنم
در قلب تو می شوم قرنطینه که من
آلوده به ویروس < تو را خواستنم >

آخر شب که می شود نگاهی به دل آسمان می اندازم تنها کسی که در کنارم می ماند سکوت است دلم میگیرد و بغض راه نفسم را می بندد چاره ای ندارم جز ریختن اشک هایی همچون خون.

همیشه نباید حرف زد
گاهی باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست!
باید آدمش باشد
کسی که با یک نگاه کردن
به چشمت تا ته بغضت را بفهمد.

بجز سقف شونت کجا سر بذارم
تو دلسوز من باش...به جایی رسیدم
که راهی ندارم تو دلسوز من باش
چراغ کدوم شب ،تن سر پناه کدوم خونه ای تو
عزیز دل من هوادار بغض کدوم شونه ای تو...

واژه هایم بی صدا فریاد میزنند
تو را،
دوست داشتنت را،
بودنت را،
رهایشان نکن!
نگذار در نبودت سکوت کنند
کلماتم اگر بغض کنند
راهی برای نجاتم نیست...

چہ سختہ بغضتو باخوردن اب فرو بدی
ولی از گوشه چشمت پایین بریزه ..! :)

خندیدن خوب است..
قهقهه عالیی است...
گریستن ادم را آرام میکند...
اما !!
لعنت بر بغض !!!

لعنتی ترین حس دنیا دلتنگی ک ن میتونی تحملش کنی نه راه چاره ای داری! فقد باید مچاله شی تو خودت:)

وای به حالِتان
اگر دُختری بُغضش را به جای گریه
بخندد .. کارتان تمام است ..!
دیگر او سنگی شده است ،
با نقاب فرشته ..!
دیگر کارتان تمام است ...

بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالی ست
بدجور از نبودنت شاکی ست
هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست...

یک قهوه سر میز به یادت قجری
یک عالمه بغض با کمی دربه دری
یاد تو نشسته باز مهمان من است
مدیون منی دست به جیبت ببری

چای مینوشیدم
یادش افتادم
ّبغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد..!
همه با تعجب نگاهم کردند..!
لبخند تلخی زدم و گفتم چقد داغ بود...!

همیشه سعی کردم
درد دوریت را
با خیابان ها در میان
بگذارم
قدم بزنم
حتی شده ساعت ها
تا نبودنت را به خانه نبرم
اما هر بار برگشتم
باران را دیدم
که از هر گوشه خانه
بند نمی آمد

مرد بودن قانون دارد
الکی نیست
باید محکم باشی
باید باتمام توانت تکیه گاه شوی
باید درد دل بشنوی
آرامش ببخشی
باید بغض هایت را بخوری
باید سنگین باشی
باید پدری کنی

یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ...

یکشنبه غم انگیزیست
باران میبارد
هم از آسمان
هم از چشمهای من
مثل همیشه یکشنبه تکرار میشود
اما مثل همیشه تو نیستی

مهربانم!
من بی تو ... پرم از دلتنگی... لبریزم از غصه... ...آه!.....
اشک هایم نمی گذارند نازنینم...
خفه می کندم این بغض!...
سخت است بی تو! ...
سخت!

در اوجِ بغضِ چشمانم
از نمِ باران تنهایی
خیس است
تمام واژه های دلتنگی
کاش میدانستی
در خیالم نیست جز
چِکه چِکه از تو

من روحی مرده
در جسمی سرگردان
قبرم آسمان
فاتحه ام
آواز دم غروب گنجشکان
پنجشنبه هایم وقت سحر
بغض مادرم
گردوی خرما پیج
نوشته هایم حمدو سوره
دلتنگی هایم بغض تو شیشه

بلوغی تازه در سرشاخه های نخل های کوفه پیچیده است
چه بغضی در گلوی تشنه ی این عصر غربت زای تفتیده است

من نفس های زنی خسته ام از استثمار
قطره ی اشک سرِ گونه ی بی تقصیرم
بغض یک دختر افسرده ام از بی عشقی
غم یک جان به لب آمده از تقدیرم

چای هم طعم_تو را دارد
آن قدر که
از گلویم پایین نمی رود
همان جا می ماند
بغض می شود
و قطره قطره از نگاهم می چکد

دلتنگی سهم نگاه من شد
از آنچه در تو میدیدم
شاید قسمت این بود
که من کوه باشم
کوهی پر از اندوه
با سنگ هایی از جنس بغض
و خورشیدی که هیچگاه
از پس آن طلوع نخواهد کرد

اگر میدانستیم
قرار است در آینده
چه بلاهایی را
تاب بیاوریم
در کودکی به جای
توپ پلاستیکی مان
قلبمان را دو لایه
میکردیم
شاید اینگونه
بغضمان حریف گریه هایمان
میشد....

هوای دل ابریست و محتاج بارانست ای اسمان بغضت را بشکن تا خاطراتم را یک جا ببارم

ڪاش تنهایے هایم در سڪوت شبانگاہ پایان مے یافت تا اینڪه غم دلٺنگی هم آواره ٺرم کند

بغض کبود آسمان ترکید،
و تو خوش شانس ترین ستاره ی دنباله دار شدی ...

شرق، غرب، جنوب، شمال!
من تو زمین باشم؛ تو رو هوا...
بغض کنی، گریه م میگیره :)
ریحانه غلامی (banafffsh)

قسم به...
آخرین شیون عشق بی پایان مان،
به بغض مانده در گلویم،
به حرف هایی که در دل ماند و دفن شد!
تو رفتی اما جایت هنوز در دل ویرانم درد می کند.

تمام دل مشغولی هایمام را
از یاد برده ام!
خنده های از ته دل
گریه های پر بغض
روزهای پر حسرت و حتی؛
انتظار را
من خالی خالیِ خال یم...!!!

و چه غریبانه بغضم می گیرد
در تلاطمِ لحظه های نبودنت؛)
ساحل هاشمی

حرف زیاد است اما حوصله ای نیست
از بغض عمیق به گلویم گله ای نیست
گر روزگار نکشد مرا،
بی شک فراق تو می کشد مرا
علی محمد ملکی

ماجرا را که گفتم، بغض انباشته ترکید.
و در آن دم پی بردم که بالشت ها بزرگترین مخزن اب شور جهان اند...!

نازِ باران را کشیدم، بلکه چشمم تَر شود
بغضِ بی گریه علاجش؛ آشتی با ابرهاست.
شیما رحمانی

شکست بغضِ قاصدک
بالا آورد آرزوها را؛ گلویِ باد.
شیما رحمانی

می شود چشمان من با دیدنت گریان شود؟
لحظه ای سیراب و روزی بر شما مهمان شود؟
ابر بی تابم که عمری حسرتت در سینه است
می شود بغض دلم در کربلا باران شود؟
بهزادغدیری

ردپای بغضی که تو گلو مون ترکید و هیچ کس
نفهمید رو، فقط آب تونست پاک کنه
فاطمه مهری

بنیانگذار بغض گلویم شد
ردبوسه ی رقیبی
که جامانده است
برگلویت
علی مولایی

باران که می بارد
دلم غمگین می شود
می روم
به کجا نمی دانم
من بغض میکنم
آسمان گریه...
زهرا نمازخواجو بیتا

دیگر در این آشوبِ بی پایانِ جان/
قلبم نمی خواهد تبِ مهر و، وفا/
زیرا که از بس هجرِ یارم غم سرود/
با بغض، ناباور شدم من، مهر را/
زهرا حکیمی بافقی
(برشی از غزل ۱۱، کتاب نوای احساس)

خدایا دیگه زورم نمیرسه خودت کاری کن

میانِ بغضهایِ شبانه
دلم خوش است
به نورِ ستاره ای کوچک
در سیاهیِ شب و ابرهایِ
بهم گِرِه خورده که امید می دهد
به قلبِ ترک خورده ام.
آگرین یوسفی

خاطراتت شد بغض...
بغض هایم شد اشک...
اشک هایم خیس کرد، همه دنیایم را...
مال خوده من باش
دلتو بسپار به دلم
قلبمو میدم جاش
بدجوری میخوامت
غیرمن هرکی
که گفت دوستدارم
گوش نده
به حرفاش
مال خوده من باش!!!
