در دل شب، ماه تابان، بوسه ام را می سراید
آسمان با اشک هایش، قصه ام را می سراید
باد صحرا گردنم را با نوازش می زند
آبشار از بوسه هایش، قصه ام را می سراید
در دل این باغ وحشی، گل به گل در آتشم
آتش عشق است و جانم، قصه ام را می سراید
چشم بی رحم زمانه، لحظه ها را می درد
با نگاهش خاطراتم، بوسه ام را می سراید
عشق چون زنجیر بر پایم نشسته در قفس
نغمه خوانی های دل، قصه ام را می سراید
سایه ام در کوچه های بی کسی گم کرده راه
باد سرد بی وفایی، بوسه ام را می سراید
در خیال خام خود، دنیا بهشتی بوده است
چرخ گردون با حقیقت، قصه ام را می سراید
نقش بر آب است هر آنچه که در سر داشتم
موج دریا با تلاطم، بوسه ام را می سراید
اشک من چون رود جاری، بر لبانم می چکد
درد و غم با خنده هایش، قصه ام را می سراید
باز هم در این غزل، دل را به شور آورده ام
با کلامی دلنشین، بوسه ام را می سراید
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR