ماه تابان من از دور به سویم لب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- ماه تابان من از دور به سویم لب...
                        ماه تابان من از دور به سویم لبخند  
دل شیدای مرا باز به دامش افکند  
شب به یادش همه جا در تب و تابم مانده  
چشم من خیره به راه است و دلم در پی بند  
ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان  
تا که آرام شود جان من از سوز و گزند  
دل من بسته به زنجیر محبت شده است  
که دگر نیست مرا طاقت این بار و گزند  
هر چه کردم که ز یادش بروم، ممکن نیست  
که دلم بسته به آن مهر و نگاهش به پند  
در خیالم همه شب با رخ او راز کنم  
صبح گردد و بمانم به همان حال و نژند  
گر بیاید ز ره دور، به چشمانم نور  
تا که روشن شود این دیده ی تاریک و بلند  
ابر می بارد و من چشم به راهش ماندم  
که بیاید ز ره عشق، به پایان گزند  
دل من بسته به زنجیر وفای او شده  
چون کنم با غم این عشق و دل بی گزند؟  
مهدی غلامعلی شاهی
                    
