در آیینه ی چشمان تو دریا می شود پیدا
جهانی در نگاهت محو و ناپیدا می شود پیدا
به هر گامی که برداری، زمین گل می دهد از شوق
بهاری تازه در هر فصل سرما می شود پیدا
نسیم عطر گیسویت اگر پیچد به گلزاری
هزاران غنچه ی ناشکفته وا می شود پیدا
چو لب بگشایی از لعلت، شکر ریزد به کام جان
کلید گنج معنا در معما می شود پیدا
به تار زلف شب آویخته ماه رخ زیبا
ستاره در دل شب، همچو رؤیا می شود پیدا
ز آه سینه ی عشاق، شمع محفل افروزد
چراغی در شب تاریک دنیا می شود پیدا
به یک تبسم شیرین تو، صد فرهاد می خیزد
به هر کوه و کمر، نقش چلیپا می شود پیدا
اگر در بزم عشاقت، نوای چنگ برخیزد
هزاران نغمه از مضراب مینا می شود پیدا
به گرداب غمت افتاده دل، چون گوهر یکتا
صدف در قعر دریا، بی محابا می شود پیدا
نگاه مست ساقی گر بیفتد بر خم باده
شراب ناب کوثر، بی مهابا می شود پیدا
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR