100 متن کوتاه جنگ ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره جنگ
100 متن کوتاه جنگ ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن جنگ برای اینستاگرام و بیو واتساپ
《شطرنج》
در جنگِ مابینِ سفید وُ سیاه
شاه ، مهره ای نیست
که می میرد.
شعر : حادیسام درویشی

در جهانی که روزهایی سرشار از چالش، جنگ، خشونت و نقض حقوق بشر را سپری میکند، روز جهانی دوستی را برای ترویج همبستگی و صلح جشن بگیریم

جنگ دردهای جهان را بزرگتر میکند. جنگ هرچند هم بر ضد خرابیها باشد، در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد میکند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز از غم میکند ...

تمام تاریخ عبارت است از جنگ دو سرباز که همدیگر را نمیشناسند و میجنگند برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند !

روز هیاهوی دانش آموزان شاد … روز معلم های صبور و مهربان … روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی … روزی که باز فراش پرتلاش، میرود به جنگ هر چه غبار.

من وارث لبخند تو باشم که غمی نیست
می خندی و در زندگی ام پیچ و خمی نیست
جنگیست میان من و صد طایفه هر روز
این منحنی ساده تو ارث کمی نیست

هشت سال جنگیدند اجازه ندادند کسی دست درازی به ناموس این سر زمین کند
حالا هم می زنند هم می کشند

غزه درخون....
موشک های سرباز...
نفس خون آلود.....
رهبران بی رحم جنگ...........

دیگه به درد نمیخوره این دنیا
خشم،فقر،جنگ کُره زمین روفراگرفته!
دیگه زیبایی وجود نداره....
.

امنیت تنها به معنی عدم جنگ در کشور نیست ؛
امنیتِ حقیقی یعنی تمام افراد جامعه بدون توجه به نژاد ، دین ، طبقه ، جنسیت و پایگاه اجتماعی از حقوق یکسان برای رشد برخوردار باشند ...

هر سربازی
در جیب هایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دو نفر را از پا درآورده
سرباز و زنی که
در میان قلبش بود.

آمار کشته های جنگ، همیشه غلط بوده است
هر گلوله، دونفر را از پا در می آورد
سرباز و دختری که در سینه اش می تپد…
مریم نظریان
پرچم های کهنه ی صلح

نمی دانم چه زمانی به خانه ام در کی یف باز خواهم گشت و هیچ کس نمی داند آیا تا آن زمان خانه ای باقی خواهد ماند یا نه.

ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد،شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند؛اما میتواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند.

ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ
ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ!
ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﺳﺮﺑﺎﺯ
ﻭ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﻣﯽﺗﭙﺪ

شعله های جنگ را ،بر می فُروزد مهتری
کودکان ، پروانه وش ،قربانیان آتشند
حجت اله حبیبی

زندگی چنین تقلایی است : جنگی است که هر روز تکرار میشود و لحظات شادش خلسههایی کوتاهاند که بهایی گزاف برایشان پرداخت میکنی ...

ارزوهای سوخته/نالهِ مرگ/اسمان سیاه/ابرها نا بارور/خون در راه است /مار به لانهها افتاده /راه گم گشته/پرِ پرستوها خونین است/سکوت بوی تعفن میدهد .

به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سالهاست
در مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد …

از جلو چشم تو قایم میشم
که توو هر ثانیه دلتنگ بشی
زندگیِ بیمنو لمس کنی
با خودت وارد یک جنگ بشی

دو گروه از مردان ؛
هیچگاه به زندگیِ عادی بر نخواهند گشت...
آنان که به جنگ رفته اند ،
و آنان که عاشق شده اند ...

سیاست مدارها به جنگ نمیروند ؛
تعدادشان کم است ، و طول عمرهایِ بلندی دارند !
و سربازها ، سربازها داستانهای کوتاهِ غمانگیزند ...

همیشه فکر میکردم همهی آدمها مخالف جنگاند ، تا آنکه دریافتم کسانی هم هستند که با آن موافقاند ، به خصوص آنان که خود مجبور نیستند در جنگ شرکت کنند !

نباید با یک دشمن بیش از اندازه بجنگی، وگرنه تمام هنر جنگ خود را به او یاد می دهی.
ناپلئون بناپارت

پرچم صلح
به اهتزاز غمگینش فکر می کند:
تولد با جنگ...
.
.
.
طنز تلخ عجیبی است دنیای ما:
جایزه ی صلح نوبل، از سود اختراع دینامیت، پرداخت می شود...

اُسطوره ی تمام شهر شده ست،
-- (از زن و مرد!)
\شمعی\ که در جنگ \تاریکی\
--آب شد!
لیلا طیبی (رها)

- چقدر ‹ نجیب محفوظ › قشنگ گفته :
در عشق و جنگ همیشه بی گناهان ؛
کشته می شوند . . : )!📽🌱

از صدایِ ترقه می ترسید هنوز
که جنگ
آغاز شد،
و جنگ هنوز بود،
که خانه بر سرش
آوار شد.

تمام ترسم از .....روز های بیهوده است
و خستگی من از جنگهای بیهوده است
که خستگی ام از آن روزیست فهمیدم
برای هیچ بود ........ روزها که جنگیدم

بچه تر که بودم به بابام گفتم میشه از خاطرات جبهه برام بگی؟ شروع کرد یه داستانایی تعریف کرد برام از رشادتاش که تهش اینجوری بود که بهخاطر پدرم ما پیروز جنگ شدیم.

جنگ، کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمیشناسند، به نفع کسانی است که یکدیگر را میشناسند ولی همدیگر را نمیکشند.

هیچ وقت
دلیل این همه جنگ را نفهمیدم
می ترسم از روزی که نامی از تو
در دفتر خاطرات هیتلر برده شود

محبوبِ من!
هوس جنگ دگر برای چیست؟
خبر نداری مگر!
وجب به وجبِ سرزمین خیالم؛
منطقه ی اِشغالی توست...

شب که شد
مرز ها را جا بجا میکنم
خطی دور خودمان میکشم
میشویم کشوری مستقل
و به تمام جهان
اعلان جنگ می دهیم

لهستان
اورشلیم
برلین
نه ...
هرگز ندیده ام شبیه این جنگی
که مردم سر چشمان " تو " با هم دارند

از تماشای دلبری هایش
به تماشای چهره اش
عقب نشینی کردم
و زیر سنگر چشمانش
پرچم سفیدم را بالا گرفتم
جنگ نا برابری است
جنگ میان یک دل
و چشمان کسی که دوستش داری
زهرا عیدی (سحر)
