فعلن زود است،
هنوز زمان کوچ نامعلوم و نامکان نرسیده
هنوز دمی نیست که پرواز در امده ام
لیوان شیشه ای دلم، نیمه است و
هنوز قلبم آخیش نکرده است.
آںچه را که دارم با بلم عمرم
خرد و داغان و خسته
همچون یوسف از میان آب اقیانوس
پارو می زنم و هنوز
به ساحل آسایش و
سرزمین دلخواهم نرسیده ام.
آری! فعلن زود است!
خیلی خیلی زود است،
دل نگران نباش نور دیده ام
هنوز زمان کوچ نامعلوم و نامکان نرسیده است.
شعر: سلام محمد
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR