شک
من به اسرار خدای دو جهان شک دارم
به شب و روز و زمین و به زمان شک دارم
به هوا و هوس و گندم و سیب و آدم
من به تر بودن این قطره چکان شک دارم
با همه خوب و بدان سخت مدارا کردم
تا که اکنون به تو و بر همگان شک دارم
چشم بسته همه عمرم به تو اندیشیدم
چشم دل باز شده از دل و جان شک دارم
تحفه گشتم پی درویش و شدم آواره
حال حتی به ره پیر مغان شک دارم
ولی یزدان تو ازین غائله مستثنایی
من به این حالت محض خفقان شک دارم.
ZibaMatn.IR