چون که دل را برفروزی از شرار عشق ناب
برکنی از جان و دل هر لحظه آه بی حساب
در دل شب های تار از غم چو مهتابی بتاب
تا که بینی در جهان هر ذره ای را آفتاب
چون صدف در بحر غم بر گوهر دل کن شتاب
در دل امواج عشق، خود را مکن هرگز خراب
از حبابی چون گذشتی، در دل دریا بخواب
تا که بینی در سکوت، راز نهان را در کتاب
هر که از مهر و وفا در زندگی دارد نصاب
در دل آیینه ها بیند رخ یار و شهاب
چون بهار از غنچه ها گل های امیدی بیاب
در دل هر برگ سبز، بنگر به عشق بی حساب
گرچه ره دور است و تاریک و پر از گرد و غبار
عشق را فانوس کن، روشن کن این راه صواب
چون نسیم صبحگاهی بر گل و گلزار باش
در دل هر بلبلی، آواز عشق را بی حجاب
هر که در کوی وفا دارد دلی پر از عتاب
می برد از هر نگاهی راز دل را چون شراب
در دل هر قطره اشک، آسمانی بی حساب
می توان دیدن ز راز عشق، راهی بی نقاب
چون که عاشق باشی و در عشق یابی انقلاب
هر دلی را می توانی برد تا اوج سحاب
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR