سوز سودای سحر در سینه پیدا...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن سودای سحر
- سوز سودای سحر در سینه پیدا...
سوز سودای سحر در سینه پیدا میکند
شعلهی شوق شبانم شور غوغا میکند
موج مستی میکشد در جام جان جانانهام
تا نگاهش نقش نو بر نقش دنیا میکند
لالهی لبریز لب، لبخند لیلایی نشاند
خون به دل، خنجر کشان، خاطر تمنا میکند
مرغ مینای من از مستی به منزل میرسد
راز رندان را رها، رو سوی صحرا میکند
زلف زنجیری زند بر زورق زرین عشق
بحر بیپایان ما را غرق دریا میکند
شام شنگرفی شفق، شوریده میخواند مرا
تا که تصویر تجلی، جلوه زیبا میکند
گل گلستان گریز از گردش گردون گرفت
باغبان بیدل چه با این باغ تنها میکند
نغمهی نی نرم نرمک نالهی نو میزند
پردهی پندار را پنهان و پیدا میکند
چشم چشمهی چارهجو، چون چراغ چلهنشین
چهرهی چابک چو ماه از پرده وا میکند
در دل دیوانهام دردی دگر میپرورد
داغ دیرین مرا درمان فردا میکند