فراتر ز قلم دل نسیم آگاه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- فراتر ز قلم دل نسیم آگاه...
فراتر ز قلم دل نسیم آگاهِ اوست
زبان عاجز از وصفِ کوتاهِ اوست
به تسبیح و دفتر نمیگنجد
خداگونه عشقی بر اوست
نهان است در نگاهِ سپیدش
جهانی به پیچ و خم در اوست
دل از واژهها رخت برداشت زود
که آیینهام، محو سجاده دراوست
نه اندیشهام، نه قلم، نه سخن
که هستیم همه ز اوست
نفس میکشم در سکوتِ حضورش
که جانم تپشیافته از نورش
نه نامی، نه شکلی، نه مرزی پدید
ولی هر کجا بنگری، اوست پدید
نه آغاز دارد، نه انجاماو
وجودم گرهخورده در ناماو
شکوهیست در لحظههای سکون
که میرقصم از شوق، بیهیچ جنون
ز خود رستهام، در دلش ماندهام
چو قطره، به دریا رساندهام
نه شب میشناسم، نه روز از وصالش
که بیگاه شد هر زمان در وصالش
ز سَروَر به دریا، ز ذرّه به ماه
جهان جمله افتاده در مهرِ راه
به لب نی، به دل نغمهاش زمزمه
که آتشفشان است در رب ز دل
نه در دیر و مسجد، نه در کهکشان
در این لحظهام، با دلش همزبان
چو موجی رها در سکوتِ طلب
نمیجویمش، چون که هستیم لب
کجایم؟ چه دانم؟ که بیجاست او
نه پیدا، نه پنهان، همهجاست او
نپرس از منِ خسته نام و نشان
که گمگشتهام در سکوتِ جهان
دلم قطرهای از دلِ بیکران
به دریاست پیوسته، بیواهمان
نفس رب کشد در من آن بینقاب
که پنهانترین جلوهاش شد عیان
نه خواب است این حال، نه بیداریست
که این مستیام از خود زربنا جاریست