پسرت مرد شده ولی این مرد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار پویا شارقی بروجنی
- پسرت مرد شده ولی این مرد...
پسرت مرد شده ولی این مرد هنوزم پسر است
ره به چشمی که اسیر است چنین در دامم
گاه میاندیشم تو چه بودت در ذهن
در خیالت گذرد ،تنهاییم؟
من چرا غیر تو با هر دگران تنهایم
کیمیا یادت هست پلک مدهوش ز خوابی مسموم؟
کیمیا یادت هست که شب از نیمه گذشت در آغوش
کیمیا یادت هست اشتراک سرخ آتش ز بلندای پل سیگارت
گفتیام کام بگیر ،حبسش کن ،اندکی صبر کنون بر دودی؟
کیمیا یادت هست دست دردست گرفتن به طپش های بلند؟
کیمیا یادت هست تو به من آموختی بوسیدن, به زبان کِش دارد؟
کیمیا اکسیر کن وصلمان را همه از ثرب کثیف دوری
کیمیا یادت هست شب تابستان را
یله بر خواب وصال رد کردیم
توی ایوان آن خانهی کهنه ما
کیمیا یادت هست عید یک شب شیراز ،
جفت، مجنونی خل
ما به پیکار نجوم ،رسم انگشت بر شب کردیم
کیمیا اول بار گفتمتدر ایذه تو مرا دلبر شو تو بگفتی هستم؟
کیمیا دلبر من ,جان فرسود ز تو
تو وفات کوتاه بود آسمان ات کوتاه
شب بخیر گفتن تو بعدها شد رویا
من که صد بار فقط قصه نقش دستان تو را
راوی از خیال انگشت تخیل کردم
من که هر نیرنگی که بلد بودم را
با همه رندی و کم سنی نامفهومم
پیش تو بازی با دل کردم
صدق رفتار نبودم گر چه
نقش تزویرگرم را همه از روی تو پنهان کردم
جملگی ابن گنهم بود گمان
هر چه بودم فقط عاشق مطلق بودم
یا چنین گشته کنون چون بازی
که به تزویر رسند کام دلان
ولی این نقش سخیف
این پلشتیِ مراد
هیچ رویایی نیست
من تو مشترک و مشتری رویایم
منو تو را قسم بود میان
سطرشعری به کتابی چو آن وامق و غذرا باشیم
من که هر شادی کوتاهم را
فقط از نقش مصورت به رویا دارم
بار دیگر تو دست بر فندک سیگارم باش
پسرت مرد شده ولی این مرد هنوزم پسر است