در جست وجوی مقصدی بی نام...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های ساناز ابراهیمی فرد
- در جست وجوی مقصدی بی نام...
در جستوجوی مقصدی بینام
در دل شب، جایی میان رؤیا و بیداری،
صدایی آرام در گوش جانم زمزمه کرد:
«کجا میروی؟»
و من، بیآنکه بدانم، گفتم:
«بهسوی نوری که هنوز ندیدهام،
بهسوی مقصدی که نامی ندارد،
اما دلم آن را میشناسد.»
هدف، نه نقطهایست بر نقشه،
نه تاجی بر سر، نه گنجی در خاک.
هدف، تپشِ دل است در مسیر،
نَفَسِ گرمِ امید در سرمای تردید،
و نوری که از درون میتابد،
نه از افقهای دور.
گاهی گم میشوی،
گاهی راه را نمیفهمی،
اما همین گمگشتگی،
خود نشانهایست از بودنِ راه.
هدف، آن نیست که به کجا میرسی،
بلکه آن است که چگونه میروی.
با هر گام، خودت را میسازی،
و با هر لغزش، حقیقت را لمس میکنی.
پس اگر روزی پرسیدی:
«آیا به مقصد رسیدهام؟»
به درونت نگاه کن،
اگر هنوز میتپی،
اگر هنوز میخواهی،
بدان که در مسیر درستی...
تفسیر با هوش مصنوعی
"در جستجوی مقصدی بینام" از ساناز ابراهیمی فرد، دربارهی سفری درونی است. هدف، رسیدن به نقطهای خاص نیست، بلکه تجربهی مسیر و خودسازی در طول آن است. این سفر، با تپش قلب و امید همراه است و حتی گمگشتگی نیز بخشی از این راه محسوب میشود. مهم، چگونگی پیمودن این مسیر است، نه صرفاً رسیدن به مقصد.