صندلی خالی گوشه ی اتاق...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های ساناز ابراهیمی فرد
- صندلی خالی گوشه ی اتاق...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
_ صندلیِ خالی، گوشهی اتاق_
پدرم
همیشه روی صندلی مینشست،
به گوشهای خیره،
بیآنکه چیزی بگوید.
من میپرسیدم:
به چی فکر میکنی؟
و او،
با صدایی آرام،
میگفت:
هیچی...
اما من میدانستم،
در آن "هیچی"،
تمام جهان جا گرفته بود:
دغدغهی نان،
خاطرهی کودکیاش،
و شاید
دلتنگیِ پنهان برای من.
حالا آن صندلی،
خالیست...
و گوشهی اتاق
ساکتتر از همیشه.
من،
به همان نقطه خیره میشوم
و از خودم میپرسم:
به چی فکر میکنی؟
و سکوت،
جواب میدهد:
به پدر...
ساناز ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR