جهانم را میسوزانى
ماه در آسمان میسوزد و من در عشق تو.
قلبم به سانِ سوختن آتش است و روحم با اندوه بسیار میگرید.
من آرامش ندارم، چه شب هولناکیست.
زمان میگذرد اما طلوعی نیست. اگر او نیاید هیچ طلوعی نیست.
جهانم میسوزد و قلبم میسوزد.
همانطور که او تشنهی آب است من تشنهی عشقم.
برای چه کسی آهنگم را بخوانم وقتی که او نیست که بیاید روی ایوان و خود را به من نشان دهد.
جهانم را بسوزان و آنگاه من با عشق زاده خواهم شد.
ZibaMatn.IR