می روم سمت جنون با پر معدنچی ها
عاشقی چیست همان باور معدنچی ها
صورتش سرخ شد از سیلی اعماق زمین
هرچه عشق است فدای سر معدنچی ها
کوه اگر شرم کند کار کمی خواهد بود
پیش دلواپسی مادر معدنچی ها
بغض آوار شد و اشک زمانی نگذاشت
تا بگیرم خبر از دختر معدنچی ها
توی این حادثه چیزیست که دنیا فهمید
جز خدا نیست کسی یاور معدنچی ها...!
ZibaMatn.IR