100 متن کوتاه دلتنگی ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره دلتنگی
100 متن کوتاه دلتنگی ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن دلتنگی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
گر یابم از آن زلف سیاه تو نشانی
حاشا که بگویم به تو از سر نهانی
دیریست که دلداده و سرگشته و مستم
هرجا که بود از تو و نام تو نشانی

شب یا روز روشنایی یا تاریکی
فرقی نمی کند
رویا ها همیشه تصویر تو را به رخ می کشند

وقتے تو نیستے . . .
شادے ڪلام نامفهومے ست !
و دوستت می دارم رازیست
ڪہ در میان حنجره ام دق میڪند
و من چگونہ بے تو نگیرد دلم ؟
اینجا ڪہ ساعت وآیینہ و هوا بہ تو معتادند !
S...🕊🥀

دلتنگی را با چه قلمی بنویسم تا پر رنگ تر شود بخوانی مرا
خسته ام از انتظار
….
نویسنده:سرکار خانم المیراپناهی درین کبود

باران هم بارید
باد وزید
آسمان ابری شد
نه باران شست
نه باد برد...
چگونه است
این دلتنگی های آدمی؟؟

دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری

تو عروس کسی اگر بشوی جای من در مراسمت خالیست
تو ولی به مراسمم بیا حتما
طعم حلوای مادرم عالیست

من این روزها حالش خوب نیست...
بیتابی میکند...بهانه ی تو را میگیرد
کاش قبل رفتنت گفته بودی چطور آرامش میکردی

خبرها را دنبال می کنی؟
نبودن تو و اشک های گاه و بی گاهِ من دارد کار دست این شهر می دهد...

- دلتنگی:
این روزها که دلتنگِ توام،
حرف هایم؛
آبشارِ شعرند!
لیلا طیبی (رها)

☔️💜 نفس: میشه...
چشماتو باز کنی؟
میکائیل: نه!!
نفس: چرا؟!
میکائیل: اشکام میریزن!
نفس: ولی الان دل من هم
داره از دلتنگی میریزه :)
دیالوگ رمان نفس میکائیل
نویسنده: ریحانه غلامی

ڪاش اصلا نیامده بودی...
ڪہ بخواهی بروے!
ومن تنها تر از قبل بشوم..!
خستہ تر از دیروزم..!
وگریان تر از هر شبم..!🙃
رهایی درآسمان نوشت!✍🏼✨
بدون اسمم کپی نشه‼️

لا لا لا لابخواب
دنیا خسیسہ!
واسہ کمتر کسی
خوب مینویسہ
یکی لبهاش همیشہ
غرق خندست
یکی چشماش توخابم
خیسہ خیسہ 🖤:)

من جای همه اونایی که لبخند زدی و اونا سکوت کردن بهت میگم
تو خیلی زیبایی

گفت: چند سالته؟
گفتم: ۳۰
گفت :بیشتر میخوری
گفتم : آخه خیلی روز ها رو دو بار زندگی کردم ..

میشه نگام کنی ؟!
چقدر خوب نگاه می کنی ؛
میگم میشه هر لحظه که خواستم نگام کنی
آخه اینجوری که نگا می کنی
قشنگ میشه خوشبختی رو حس کرد ...

سن ها پرسیدنی نیستند
سن همان اعدادی ست
که دنیا برای مان ساخت
مگر نه همه جوان آمده و جوان میرویم

وقت کردی سری از این طرفها بزن
که نه تنها من
که پنجره و پرده و دیوار همه دلتنگ تواند
و فنجان چای نیز از دوریت به سوگ نشسته
بوی مهربانیت را نفس می کشیم
میدانی
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند

گاهی سخت دلتنگ می شوم
گویی که می خواهم
تو را از خیال های خوش بیرون کشم
و در آغوش گیرمت
گویی که بغض کنم و
اشکی نیاید
گویی که در آن سوی میدان
فقط تو باشی و من!
رقیه سلطانی

دنیای عجیبیه
یه نفر رو دوست داری اون یکی دیگه رو دوست داره
اون هم یکی دیگه رو
و همین جوری ادامه پیدا می کنه و میشه عشق یک طرفه

آبان هوایش غرق دلتنگیست!
عطر تورا در مشت خود دارد...!
فهمیده خیلیی دوستت دارم !
هی پشت هم با عشق میبارد!!

پنجره های اتاقم از روزی که رفتی آنقدر مرا در آغوش کشیده اند ترک خورده اند! تا صدای شکستنشان در نیامده بیا...

دلم از نبودنت پر است
هر روز خاطراتم را الک می کنم
و جز دلتنگیِ تو چیزی برایم نمی ماند
نه تو آمدی
نه فراموشی
خیالی نیست
من کوه می شوم و پای نبودن هایت می مانم.
عزیز اسمونی من

ظهر
برگ های زرد و آزرده را
از آن پتوس زیبا
جدا کردم
و خودم را
از آنچه دوست می داشتم
بعدازظهر
این گل زعفران بود
که به تنهایی
از شادی سرشارم می کرد
و به این عصر دلتنگی
رنگ می داد

قرار بود با آمدن به خانه من
رو سفیدم کنی
نه اینکه با رفتنت مو و ریش
سفیدم کنی

دلتنگی که بیکار نمی شینه؛
هر لحظه که می گذره،
بیشتر میوفته به جونت و آزارت میده
بیشتر میوفته تو چشمت و اشک میشه...
✍ساجده حسینی

جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤

جرأت حقیقت بازی می کردیم نوبتش شد پرسیدم:
چطوری دل می کنی؟
خندید و با حالت بامزه ای گفت:
یواش یواش کمرنگ می شم!
اون موقع متوجه منظورش نشدم.
کاش هیچ وقت نمی فهمیدم...!

دل به دلبر دادم و ، دلدٖار ، دل را ندید
دل به دلبر دل سپرد ،دلدار ،پا از دل کشید
دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل
دل شکست و
تیره روزی شد نصیب دل ،دلا

پاییز/ می رقصد/ میانِ برگها/ میز/ پیرشده از دلتنگی/ دو استکان چای/ می ریزم/ یکی برای خودم/ یکی هم برای نبودنت/ خاطره ها/ دود میشود / بر لبانم

عشق
شانه یِ مَردانه می خواهد
مثل وقتی که
کوه شانه اش را بالا می دهد
تا ابر ،
تمامِ دلتنگیش را ببارد ...

این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست ...

چایت را بنوش
نگران فردا نباش
از گندم زار من و تو
مشتی کاه می ماند برای بادها

دلتنگی دردیست که درمان ندارد..
مسیٔله ایست که با هیچ منطقی نمی شود حلَش کرد! ومثل زلزله ایست که بدون هیچ پیش لرزه یِ قبلی بر سر آدم آوار می شود!

گاهی خوابت را می بینم ...
بی صدا ، بی تصویر
مثلِ ماهی در آب های تاریک
که لب می زند و معلوم نیست
حباب ها کلمه اند
یا بوسه هایی از دلتنگی ...

وقتایی که پیشم نیستی پریشون ونگرونم/دوس دارم دقیقه هام رو کنار تو بگذرونم

خاطره هات رویاییه
هواام بارونیه
این یه دیوونگیه
که قدم میزنم با یادت... ❥
کوچه هاام خالیه
چه حس عجیبیه
انگار همه چی بهم میگن
که دیگه ندارمت... ❥

چرا آنهایى که رفته اند
دیگر باز نیامدند؟
که من دلتنگ لبخندشان هستم.
انگار این شهر
فقط با آنها زیبا بود.

- از دلت بلاکم میکنی؟!
فک کردی اکانت دیگه ای ندارم؟
دیالوگ رمان دزد ماه
ریحانه غلامی (banafffsh)

پاییز استاد دلتنگیست...
ازخاطرات اویی ک رفته...
برای اویی ک مانده...
سنگ تمام میگذراد!!..

طبق قوانین فیزیک؛ دلتنگى از بین نمیره، بلکه از پاییزى به پاییز دیگه منتقل میشه :))

همه یهویے ها خوبن :😁
یهوےی بغل ڪردن🤗
یهویے بوسیدن💋
یهویے دیدن👀
یهویے سورپرایز ڪردن💫
یهویے بیرون رفتن🚶♀️🚶♀️
یهویے دوست داشتن💯❤
یهویے عاشق شدن❤💞
اما💔
اما《《 آمان》》 از یهویے رفتن !!😔💔

لعنتی ترین حس دنیا دلتنگی ک ن میتونی تحملش کنی نه راه چاره ای داری! فقد باید مچاله شی تو خودت:)

ک اش ک ی ه ی چ وق ت دل ت ن گ ن ش ی ن که ب ع دش ت ب دی ل به ب ه ونه گ ی ر ت ری ن آدم دن ی ا ب ش ی ن...

هَمِعِ جآدآرَمِت••͜⃤🌙🚬- !توخیآلَم!••͜⃤🌿🔥- !تو رویآهآم:)!❰⃟🌔⃟❱ توقَلبَم.••͜⃤🌙♥️- توصیاهیم.••͜⃤🌙🖤- هَمِع جآ!••͜⃤🌙🚬- جُزکِنارَم!:)!❰⃟🌔⃟❱
T♡....

هر شب رأس ساعت دلتنگی
سراغت را از ماه می گیرم 🌙
پرده اتاقت را کمی کنار بزن.
ماه را سپرده ام تا به جای من،
یک دل سیر نگاهت کند...❤️
فائزه حیدری

دلتنگی
شوره زاری است پهناور
زخمهایت را که التیام نمیدهد هیچ
دردهایت را دوچندان میکند
دلتنگی یعنی یک منِ
بغض آلود
و یک توی بی خیال.

گفتم چو جان میدانمت
چون آب و نان میخواهمت
گفتی که یادم می رود
اما به خاطر دارمت !
رفتی ز پیش چشم و من ،
در دل نگه میدارمت !
...♡...

گل سرخم!
دلم برایت تنگ است... آنقدر که کلمات قدرت وصفش را ندارند... آری... این روزها بیشتر از هر وقت دیگری، به کنارت بودن نیاز دارم...گل سرخم...(:

شده ام با تو یکی جان و دو صورت
تو بگو که جان جانی که مرا کجا کشانی

طلب از حال دلم خواهی چه
خبر از سرِّ درون خواهی چه
نه من آنم که بگویم نه او آنی که نیابی...
چو زبانم به روا نیست عزا خواهی چه؟

شب جمعه است و حالم، این چنین است:
نهان، در خانه ی جان، غم نشین است؛
تمامم خفته در دنیای غمها،
مرا بستر، غمی، بغض آفرین است.
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)

امشب که در هوای تو پر میزند دلم
ای مهربان من !
تو کجایی و من کجا؟
من بی تو هیچ ندانم که کجایم
ای از برِ من دور
ندانم که کجایی!؟!!..

رفتی به سرِ زندگی خود؛ دلِ من هم،
باید برود بی تو زند سرد، نفس را.
خدایا کسی را که قسمت ما نیست را
سر راهمان قرار نده...
که شب های دلتنگیش برای ما باشد!
و روز های خوشش برای دیگری

گاهى آدم دلش کمى تعطیلى مى خواهد
بنشیند کنجى، جایى ...
برود به گذشته هاى دور دور
هاى هاى دنبال خودش بگردد ...
