فریاد از این عشق ،که ماوای دلم بود
عشقی که برای من دیوانه،ستم بود
دلتنگ شدم فال گرفتم تو نبودی
فنجان من اینبار پر ازغصه و غم بود
یک قهوه پس از قهوه ی دیگر،چقدر تلخ
چون زهر، ولی عاقبتش دیده ی نم بود
انگار نه انگار که من، از تو شکستم
سهم من دیوانه، فقط قامت خم بود
از دور تو را دیدم و صد آه کشیدم
اینبار ولی فاصله ی ما دو قدم بود
ZibaMatn.IR