غم مخور ای دل زمان مهربانی می رسد
کار غم پرونده ی اش تا بایگانی می رسد
گر نشد تقدیر ما آن ماه گیلانی چه غم
یک غزال وحشی مازندرانی می رسد
قدر گوهر گوهری داند نه یک آهن پرست
دل اگر پر غصه شد آرام جانی می رسد
صدهزاران در زدم یک در به رویم وا نشد
عشق اگر همت کند خود ناگهانی می رسد
ای زلیخا پیشگان پیری بلای عشق نیست
بوی یوسف آیدو از نو جوانی می رسد
مژده ای از سوی غیب آمد که آقای غزل
گر رود عشقی زمینی آسمانی می رسد
ZibaMatn.IR