100 متن کوتاه هوشنگ ابتهاج ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن هوشنگ ابتهاج برای اینستاگرام و بیو واتساپ
عشق شادی ست
عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمیزادی ست
لینک متن
آنکه مسٖت آمد و
دستی به دلِ ما زد و رفت
خواست تنهایی ما
را به رخ ما بکشد!
لینک متن
چه مغرورم ،
ولی آنقدر زنجیرم به احساسم
که تا رد می شوی کج می کنم
سمت تو راهم را...
لینک متن
درد بی عشقی ما
دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
لینک متن
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
لینک متن
آه ای دوست
که دیگر رمقی درمن نیست
تو بگو
داغتر از آتش غم دیگر چیست؟
من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش
دیگر
ای بادِ صبا
دست زبختم بردار، خبر از یار نیار
دل من خاک شد و دوش به بادش دادم..
لینک متن
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
لینک متن
ز عشقت بند بند این دل دیوانه می لرزد
خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد
لینک متن
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه می رسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی
و دیر شد ...
لینک متن
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
لینک متن
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
لینک متن
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند
عاشق آن است که دل را حرم یار کند
لینک متن
قصه ها هست ولی
طاقت ابرازم نیست...!
لینک متن
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته ، دردی گریهآلود
نمیدانم چه میخواهم بگویم ...
لینک متن
وقت است
که بنشینی
و
گیسو
بگشایی...
لینک متن
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
لینک متن
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
لینک متن
خون میرود نهفته از این زخم اندرون
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد...
لینک متن
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم...
لینک متن
بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و تو چون مروارید گردنْآویزِ کسانِ دگری
لینک متن
تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایقها
صبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید ...
لینک متن
خیال دیدنت چه دلپذیربود...
جوانی ام در این امید پیر شد!
نیامدی و دیر شد...
لینک متن
آهوان، گم شدند در شب ِ دشت
آه از آن رفتگان ِ بی برگشت
لینک متن
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است
لینک متن
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
لینک متن
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر...
لینک متن
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست ،
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی؟
لینک متن
هوای آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
لینک متن
بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا
یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!
لینک متن
این همه راه آمدی آری بنشین خسته ای و حق داری/ نفسی تازه کن نمی دانم چند مانده است از شب دشوار/ تا رسیدن هنوز باید رفت، کار سخت است و راه ناهموار
متن انرژی مثبت لینک متن
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
متن عاشقانه لینک متن
نگاهت می کنم، خاموش
و خاموشی زبان دارد...
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم،
از دل نشان دارد...
.
متن شعر لینک متن
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی!
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
متن شعر لینک متن
شنیده ام که درخت از درخت باخبر است
و من گمان دارم
که سنگ هم از سنگ
و ذره ذره عالم که عاشقانِ همند
مگر دلِ تو که بیگانه است با دلِ من.
متن هوشنگ ابتهاج لینک متن
خیال دیدنت چه دلپذیر بود،
جوانی ام در این امید پیر شد،
نیامدی و دیر شد.....
متن عاشقانه لینک متن
هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم؛
دل تو وا نمی شود.
متن هوشنگ ابتهاج لینک متن
هوشنگ ابتهاج :
حافظ اگر زنده بود شجریان را غرق در بوسه می کرد...
حافظ بوسه بارانش کن
.
.
او تنها یک خواننده نبود! صدای یک ملت بود..
مرغ سحر پر کشید...
متن الناز اسفندفرد لینک متن
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و .....
دیر شد....
بخشی از شعر
متن شعر لینک متن
نشسته ام به پنجره نگاه میکنم
دریچه آه میکشد...
تو از کدام راه میرسی ؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود...
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد ...
هوشنگ ابتهاج
ارسال شده توسط د_م _ ف
متن غمگین لینک متن
برای بردن ایمانِ من
لبخند هم کافی ست!
همین یک شعله
آتش می زند
انبارِ کاهم را...!
ارسال شده توسط naranj
متن هوشنگ ابتهاج لینک متن
خودم را بی تو دلخوش
می کنم جانا به هر نُوعی
گَهی با اشکِ جان فرسا
گهی لبخند مصنوعی .
- هوشنگ ابتهاج
ارسال شده توسط naranj
متن هوشنگ ابتهاج لینک متن
هوشنگ ابتهاج :
آدم ها تا حد مردن
از خود خسته ات می کنند
ترکت نمی کنند
اما مجبورت میکنند ترکشان کنی
آنگاه تو میشوی بنده ی سر تا پا خطا کار..
متن گفتار بزرگان لینک متن
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست
متن شعر لینک متن
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
متن شعر لینک متن
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز /
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
هوشنگ ابتهاج
ارسال شده توسط شعر بیگانه
متن شعر لینک متن
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمرِ آرزومندست
متن شعر لینک متن
هوشنگ ابتهاج:
امیدوارم پس از مرگم اینگونه از من یاد کنند که
هر چه می گفت با صداقت گفت و باور داشت
متن گفتار بزرگان لینک متن
در این سرای بی کسی، کسی بع در نمی زند
به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمی زند
عزیزِ بی وفا بیا، غمت امان نمی دهد
به جان دفترم دگر، قلم شرر نمی زند:)
به یاد استاد ابتهاج
ارسال شده توسط تبسم سلمانی
متن تبسم سلمانی لینک متن
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست....
ارسال شده توسط pouriagh1
متن شعر لینک متن
گفتم این کیست که پیوسته مرا می خواند
خنده زد از بنِ جانم که منم، ایرانم
متن شعر لینک متن