چشم های بی کرانت شاخه ای از رود نیل
می زنم دل را به دریای نگاهت بی دلیل
باغ همسایه همیشه میوه اش شیرین تر است
من به این ممنوعه ها همواره می بندم دخیل
دست کوتاهم نبین، با سنگ می چینم تو را
من که حافظ نیستم خرما بماند بر نخیل
تو عروس کد خدا بودی و بعد از بوسه ات
بوی خون می آمد از قنداق برنوهای ایل
استخاره کردم و از فالمان ترسیده ام
فال تو یاسین درآمد فال من اصحاب فیل
ZibaMatn.IR