غزل جان بانو جان
یک ترانه به تو بدهکارم ، یک نقاشی کوچک ، یک چاقوی دست ساز ، چند تا گل سرخ و یک گلدان سفالی بی نقش و نگار و یک شال هزار رنگ پر نقش و نگار ، یک سفر و یک دل سیر رقصیدن در صحرا ، یک جوراب پشمی گرم ، یکی دو تا نان تنوری و سبزی معطر و پنیر محلی ، یک روز خواب و یک ظرف سمنوی اعلا .
دنیای کرم زده مان اگر فرصت بدهد
عزالدین تو
عزالدین بدهکار تو
عزالدین خسته و بدهکار تو
ZibaMatn.IR