اگر دچار سفرم گذشته و می گذرم
به جرم سرنوشت خویش با تو به سر نمی برم
اگر تو را در انتظار به حال خود گذاشته ام
به جز گریز چاره ای ندارم و نداشته ام
گذشته آب از سرم مرا ببخش مادرم
من آن، منه تو نیستم ، اسیر دنیا شده ام
نه اهل آن ولایتم نه اهل اینجا شده ام
تو از عذاب روزگار، من از تو تنها شده ام..
ZibaMatn.IR