باجناق
کار راه انداز، عاقل باجناق
پیشرو در حل مشکل، باجناق
در عبور از پیچ و خم ها، شیب ها
خوب تر از سیم بکسل، باجناق
تازه از فامیل هم نزدیک تر
عنصری مطلوب و قابل، باجناق
هر چه خواهر زن بلا و ناقلاست
در عوض، همراه و همدل، باجناق
وقت مهمانی، کبابش روبراه
جوجه گردان، چنجه٘ خوشگل، باجناق
اصل کارامل، نوتلاّ، مسقطی
پیتزا، ژیگو، شنیسل، باجناق
اهل جوک گفتن از آن باحال ها
نُقل مجلس، قند محفل، باجناق
واگنم با او به جایی می رسد
با همین آقای دیزل باجناق
ایده هایش راهبردی، چاره ساز
بهتر از صد ها تراول، باجناق
تا بخواهی کله؛ یعنی باسواد
کانت، بطلمیوس، راسل، باجناق
با وجودش خاطرم آسوده تر
دردسرها موج و ساحل، باجناق
کاش با مادر زنانی بیشتر
داشتم یک تیم کامل باجناق
ZibaMatn.IR