100 متن کوتاه کلام بزرگان ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن کلام بزرگان برای اینستاگرام و بیو واتساپ
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بمان و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدمها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشقکش است.
دلم به حال پروانهها می سوزد،
وقتی چراغ را خاموش می کنم!
و به حال خفاشها،
وقتی چراغ را روشن میکنم!
نمی شود قدمی برداشت،
بدون آنکه کسی نرنجد!
اگر زمان منتظر ما میایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقصهای کمتری را تجربه میکردیم !
نمیدانم زندگی بدون واژهی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرینتر است یا مزهی یکنواختی دارد !؟
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید، جایی که همه مثل هم می اندیشند اصلا کسی فکر نمی کند.
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
-که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
ترا ٬ ز وحشت توفان ٬ به سینه می فشرم
عجب سعادت غمناکی!
دستی برای گرفتنِ گوش
پلکی برای بستنِ چشم
لبی برای مهر و مومِ دهان
چه می خواستی که به تو نداده باشند؟
اینک این تو
این زندگی
مگر
نسیم سحر
بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
نشانِ راه سلامت
زِ من مپرس که عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد!
ای مونس روزگار چونی بی من
ای همدم غمگسار چونی بی من
من با رخ چون خزان خرابم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
گفت: «دنیا پوچ و بیارزش است. هیچ ارزشی ندارد.»
گفتم: «حرفهای خوب بزن. دنیا بیارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.»
زمانی حرف بزن:
که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشه..
و زمانی دوست انتخاب کن،
که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشه..
ﺑﯿﺸترین ﺿربه ﻫﺎﺭﻭ
ﺧﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎ
میخوﺭن ...
ﻭﺍسه ﺧﻮﺑﯿﺎﺗﻮﻥ
حد ﺑﺬﺍﺭین ...
ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ به اندازه
ﻟﯿﺎﻗﺘﺶ بها بده
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯه مرامت..!
پنجشنبه ها اگر دلت گرفت
خودت را بردار و
بزن به قلب جاده!
نفسی عمیق بکش
بیخیال تمام دغدغه ها..
پنجشنبه ها
یک دل خوش میخواهد
و یک لیوان چای داغ
همین!
من اگر مرد بودم ؛
دست زنی را می گرفتم ،
پا به پایش فصلها را قدم می زدم
و برایش از عشق و
دلدادگی می گفتم
تا لااقل یک دختر در دنیا
از هیچ چیز نترسد...
باید چیزی باشد ؛
که پابند ات کند
که درِ گوش ات بخواند ؛ نرو !
آدم یک سال با دیوار هم حرف بزند
پنجره وار دوستش خواهد داشت...
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
تو نیستی
و هنوز مورچه ها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما
در شب دیده می شود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد
از ریل خارج نمی شود.
نامم را پدرم انتخاب کرد، نام خانوادگی ام را اجدادم!
دیگر بس است، راهم را خودم انتخاب می کنم….
یه ضرب المثل یونانی هست که میگه:
یک جامعه زمانی به بلوغ میرسد که
کهنسالانش درختانی را بکارند،
درحالی که می دانند
زیر سایه آنها نخواهند نشست!
قانون اساسی هر کشوری هر ۱۹ سال یکبار باید عوض و بازنویسی شود؛ چون هیچ نسلی حق ندارد و نباید برای نسل های بعدی تعیین تکلیف کند.
تمام خندههایم را نذر کردهام تا ...
تو همان باشی کہ صبحِ یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت
دلتنگیام را بہ باد میسپارد...
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاریست
که این شگفت ترین نوعِ خویشتن داریست
تمامِ روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرینِ شکنجه دچار بیداریست
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده
ما مانند پروانه هایی هستیم
که برای یک روز پر و بال می زنند
و فکر می کنند که آن برای همیشه است.
هر روز به شیوهای و لطفی دگری
چندانکه نگه میکنمت،
خوبتری
گفتم که به قاضی بَرَمَت،
تا دل خویش،
بستانم و ترسم،
دل قاضی ببری
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
اگر میخواهی
شخصیت واقعی
یک انسان را بشناسی
به حرفهایی که دیگران
درباره او میزنند توجه نکن !!
بلکه
ببین او درباره
دیگران چطور صحبت میکند ..
می بایست به تو می گفتند که باید در زندگی موفق شد. من به تو می گویم که باید زندگی کرد، و این بزرگترین موفقیت دنیاست.
من و دنیا
همدیگرو رنگ میکنیم...
من با مداد سیاه،
دنیا با مداد سفید!
من روزهای اونو را
اون موهای منو...
از آتش دل ،شمع طَرَب را مانَم
وز شعله ی آه،سوزِ تب را مانم
دور ازلب خندان تو ،ای صبح امید
از ناله ی زار، مرغ شب را مانم
اینجا هیچ چیز واقعی نیست
نه رفتن تو
نه ماندن من
انگار
یکنفر دارد ما را خواب میبیند
با دانه های درشت عرق
به پیشانی اش
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻼﻡ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺳﺖ !
ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﺯﯼ ﺳﺖ،
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﻡ ﺩﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ!
ﻭ ﻣَﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﺩﻟﻢ؟
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻭﺁﯾﯿﻨﻪ ﻭ ﻫﻮﺍ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻌﺘﺎﺩﻧﺪ
شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته
می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تب دار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.
آشفتگی من
از این نیست که تو به من دروغ گفته ای،
از این آشفته ام که
که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم...
ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوته فکران خود را آزرده سازد
زیرا پیروزی بر آنان هیچ ارزشی ندارد
عقیده میتواند عقیدهی من باشد،
اماحقیقت نمیتواند حقیقت من باشد
حقیقت متعلق به هیچ کس نیست
برای همین است که همیشه بر سر
عقیده میجنگند نه بر سر حقیقت!
کسی که مرا
به خاطر خوبی هایم می خواهد؛ نمی خواهم...
کسی را می خواهم که با دانستن بدی هایم
باز هم مرا بخواهد!
بگذارید
هر کسی به آیین خودش باشد
زنان را گرامی بدارید
فرودستان را دریابید
و
هر کسی به تکلم قبیلهی خویش سخن بگوید
آدمی
تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید...
آری!
بیش از اندازه دوست داشتن بیماری ست..
نباید بیش از اندازه دوست داشت..
مردم به آن احتیاج ندارند
مزاحمشان می شود!
اگر قضاوت نکردی
دروغ نگفتی
خود را برتر ندیدی
زور نگفتی
حسادت نکردی
دیگران را بخشیدی
محبت کردی
خوبی و کمک به دیگران
کردی آن وقت میتوانی
بگویی من قلبم پاک است!!
هیچوقت حسرت زندگی آدمایی که از درونشون خبر نداری نخور
هر قلبی دردی دارد فقط نحوه ابراز آن فرق دارد
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند و بعضی ها در لبخندشان
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن...
وقتی دیگران را قضاوت می کنید شخصیت او را زیر سوال نمی برید، برعکس شخصیت خودتان را زیر سوال می برید.
یادتان باشد
که فکر کردن به گذشته ،
مانند دویدن به دنبال باد است...
از گذشته
فقط
باید درس گرفت
برای جبران موقعیتهای از دست رفته...
ساده ترین کار در این دنیا، آن است که همان باشید که در باطن هستید و سخت ترین کار آنکه از باطن خود فاصله گرفته و بر حسب میل و سلیقه دیگران عمل کنید.
هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی،
این شب صبح نمی شود........
وقتی دلتنگ باشی........