100 متن کوتاه کلام بزرگان ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره کلام بزرگان
100 متن کوتاه کلام بزرگان ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن کلام بزرگان برای اینستاگرام و بیو واتساپ
کردم از عقل سوالی،
که مگر ایمان چیست؟
عقل بر گوش دلم گفت؛
که ایمان ادب است،
آدمیزاد اگر بی ادب است،آدم نیست،
فرق ما بین بنی آدم و حیوان،
ادب است...!

ابر بارنده به دریا می گفت:
گر نبارم تو کجا دریایی؟
در دلش خنده کنان دریا
گفت:
ابر بارنده
تو هم از مایی........

من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه می میرد و سحرگاه
از یک بوسه به دنیا خواهد آمد...

پنجشنبه ها اگر دلت گرفت
خودت را بردار و
بزن به قلب جاده!
نفسی عمیق بکش
بیخیال تمام دغدغه ها..
پنجشنبه ها
یک دل خوش میخواهد
و یک لیوان چای داغ
همین!

در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند

صد سال ره مسجد و میخانه بگیری
عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند
هر دست که دادی به همان دست بگیری

سفر کن
به هیچکس هم نگو .
یک رابطه عاشقانه را زندگی کن
و به هیچکس هم نگو
شاد زندگى کن و
به هیچکس هم نگو!
آدم ها
چیزهاى قشنگ را خراب می کنند

زمانی که پایم رااز در زندان بیرون گذاشته و به طرف دروازه ای که به آزادی من منتهی میشد قدم زدم،میدانستم که اگر تلخیها و نفرتها را با خود ببرم،بیرون از زندان هم زندانی خواهم بود.

گفتی که:
چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬
چون ماه٬ شبی می کشم از پنجره سر!
اندوه٬ که خورشید شدی٬
تنگ غروب !
افسوس که مهتاب شدی٬
وقت سحر!

برای تو...
برای چشمهایت!
برای من...
برای دردهایم!
برای ما...
برای اینهمه تنهایی!
ای کاش خدا کاری کند...

جایی که بودن
و نبودنت هیچ فرقی ندارد!
نبودنت را انتخاب کن،
اینگونه به بودنت احترام گذاشته ای

به صبر اعتماد کن...
عدم قطعیت را
با آغوش باز پذیرا باش..
از زیبایی انتظار لذت ببر...
وقتی هیچ چیز قطعی نیست،
پس همه چیز ممکن است...

آدمها مثل کتابند!
از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت،
از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت،
بعضیها رو باید نخونده کنار گذاشت،
و بعضیها رو باید چندبار خوند تا معنیشون رو فهمید.

پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد
مظلومیت خاصی دارد
باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او
در قفس را ببند
تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد،
نه پر و بال ریخته اش...

خودم را دوست دارم
همه جا همراهم بوده
همه جا...!
یک بار نگفت
حاضر نیستم با تو بیایم!
آمد و هیچ نگفت
حرف نزد
گفتم و او شنید
رنجش دادم
و تحمل کرد .. !

برای همیشه می رود
و دلتنگی هایش را
به خاک می سپارد
زنی
که فهمیده بود
صبح
حرف تازه ای برای گفتن ندارد...

دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری

اگر خواستی سرزمینت را آزاد کنی ده گلوله در تفنگت بگذار، که نُه گلوله برای خائنین و آدم فروشان و تنها یک گلوله برای دشمنت کافیست.

یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده

عجب مردمی داریم!
نه دردت را میفهمند و نه حرفت را
با این حال باب دلشان در موردت قضاوت میکنند.

در این دنیا؛
هستند کسانی که آنقدر گرسنه اند
که در نظرشان ، خدا تصویری جز یک
قرص نان نیست...

اگر نمی توانی پرواز کنی، بِدو
اگر نمی توانی بدَوی، راه برو
اگر نمی توانی راه بروی، سینه خیز برو
اما هر کاری که می کنی حرکتت
را رو به جلو ادامه بده ...

خودت باش،
نه تندیسی که دیگران می خواهند!
وقتی قالب فکر دیگران می شوی
زیبا میشوی به چشمشان،
اماقبول کن
تمام مجسمه ها شکستنی هستند،

آدمی سرانجام عاشق هوس خویش است ، نه آنچه هوس کرده است.
فردریش نیچه
فراسوی نیک و بد قطعه 175

در صداقت عمقی است که در
دریا نیست،
و در سادگی بلندایی است
که در کوه نیست
سادگی مقدمه
صداقت است
و فاصله سادگی تا صداقت
دریا دریا معرفت است.

هر کجا میروم ظلم می بینم
و همه می گویند
خدا جای حق نشسته
می شود از جا بلند شوی
تا سر جایش بنشیند

«قاضی خداست»
شخصى در کاباره میمیرد
و شخصى دیگر در مسجد
شاید اولی برای نصیحت داخل رفته بود
و دومی برای دزدیدن کفشها
پس انسانها را قضاوت نکنیم

ﺑﯿﺸترین ﺿربه ﻫﺎﺭﻭ
ﺧﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﺎ
میخوﺭن ...
ﻭﺍسه ﺧﻮﺑﯿﺎﺗﻮﻥ
حد ﺑﺬﺍﺭین ...
ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ به اندازه
ﻟﯿﺎﻗﺘﺶ بها بده
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯه مرامت..!

کسی که مرا
به خاطر خوبی هایم می خواهد؛ نمی خواهم...
کسی را می خواهم که با دانستن بدی هایم
باز هم مرا بخواهد!

یادتان باشد
که فکر کردن به گذشته ،
مانند دویدن به دنبال باد است...
از گذشته
فقط
باید درس گرفت
برای جبران موقعیتهای از دست رفته...

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید

اگر روزی تهدیدت کردند،
بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست!
اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

با جمعه ها باید مدارا کرد
جمعه ها،
فرزندان جدا مانده ی پاییز هستند
که میخواهند یک روز هم شده
دلتنگیشان را روی شانه های من و تو گریه کنند!

پیشه ام نقاشی است:
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ،
می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود...

در عالم بیوفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست

دل به دلبر دادم و ، دلدٖار ، دل را ندید
دل به دلبر دل سپرد ،دلدار ،پا از دل کشید
دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل
دل شکست و
تیره روزی شد نصیب دل ،دلا

همه شب زنده داری هایم
تقصیر توست
تقصیر تویی که
باید می بودی
ولی حالا
خوابم را هم با خودت برده ای

بعضی وقتا یه اتفاقایی تو زندگیت میوفته که
باعث میشه دیگه اون آدم احمق سابق نباشی و این خیلی خوبه!

معلم جغرافیا هرچه که می خواهد ؛
بگذار بگوید
کره خاکی تنها دو دریا دارد و بس
آن هم دو چشمان تو...

اگر از من بپرسید خوشبختی را کجا میشود پیدا کرد
در جواب به شما میگویم
آنجا که با عقاید دیگران زندگی نکنید
اما بی احترامی هم نکنید .
.
عزیز حسینی

اگر میخواهی
شخصیت واقعی
یک انسان را بشناسی
به حرفهایی که دیگران
درباره او میزنند توجه نکن !!
بلکه
ببین او درباره
دیگران چطور صحبت میکند ..

نصفه و نیمه اَم!!
مگر می شود
مَردی رفته باشد و
زنی که دوستَش داشته
تکه ای از وجودش را
نباخته باشد. . ؟!

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

کسانی که بیپروا و شجاع بودند
پیش از آنکه بتوانند ژن خود را
به نسل بعدی منتقل کنند
کشته میشدند
باقی افراد یعنی ترسوها و
ملاحظهکارها زنده ماندند
ما نوادگان آنها هستیم

به رهی دیدم برگ خزان ،
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو کرده نهان ،
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود
ای برگِ ستمدیدهء پاییزی ،

کسی که نمی اندیشد
برده ی آنهایی است که می اندیشد
حتی به اشتباه .
.
عزیز حسینی

در ذات سیاست نیست که بهترین افراد انتخاب شوند !
زیرا همیشه ، بهترین افراد نمی خواهند بر همنوعانشان حکومت کنند...!

آشفتگی من
از این نیست که تو به من دروغ گفته ای،
از این آشفته ام که
که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم...

جنگل،
پاییز،
کلبه ای چوبی
و دودی که از دودکشش بالا می رود...
کاش با تو
در چهارچوب همین تابلو
آشنا شده بودم.

زندانی میخندید ...
ندانستم به زندانی بودن
خودش میخندید یا به آزاد
بودن ما!
راستی زندان کدام
طرف میله هاست ...؟

انسان های بزرگ راجع به ایده ها صحبت می کنند،
انسان های متوسط راجع به اتفاقات،
و انسان های کوچک در مورد افراد
